Thursday, March 3, 2016
Home »
» برنده و بازنده انتخابات 7 اسفند
برنده و بازنده انتخابات 7 اسفند
نگاهي به نتايج اعلام شده انتخابات
طبق نتايج اعلام شده از 88 كرسي مجلس خبرگان, 27 كرسي به ليست مورد حمايت اصولگرايان, 20 كرسي به ليست مورد حمايت اصلاحطلبان و 6 كرسي به مستقلين و 35نفر نيز به ليست مشترك اصولگرايان و اصلاحطلبان اختصاص پيدا كرده است
از 290 كرسي مجلس دهم 83 كرسي به اصلاحطلبان, 78 كرسي به اصولگرايان, 60 كرسي به مستقلين و 5 كرسي به اقليتهاي ديني اختصاص يافت و 64 كرسي به مرحله دوم كشيده شد
از 55مليون جمعيت راي دهنده در كل كشور 60 درصد و از 8. 5 مليون جمعيت راي دهنده تهران 45 درصد شركت كردهاند و اين در صورتي است كه وزير كشور روز قبل از انتخابات صحبت از مشاركت 70 تا 75 درصد كرده بود ولي واقعيت صحنه آنها را ناچار كرد كه به 60درصد قناعت كنند؛ اين عدد طبعا غير واقعي است و در اتاق «تجميع آرا» تصميم گيري شده و حاوي تناقضات و تقلبات زيادي است مثلا چطور ممكن است كه در تهران كه بايد بالاترين درصد شركت كنندگان را داشته باشد؛ شركت مردم؛ 45 درصد ولي در شهرستانها بالاي 60 درصد بوده است؟
حال اگر به رغم انواع تقلبات، همين آمار را، درست در نظر بگيريم، 23 مليون نفر در كل كشور و 5. 5مليون نفر در تهران كه بالاي 18سال بوده اند؛ در انتخابات شركت نكرده و به اين نظام راي منفي داده اند؛ حال اگر به اين عدد نيروي مخالف كمتر از 18 سال را هم اضافه كنيم؛ در يك حساب سر انگشتي با يك ارتش چند مليوني رسما مخالف، روبرو هستيم و اين همان تهديد بزرگي است كه خود عناصر نظام بعد از انتخابات روي آن تاكيد كرده و گفتهاند كه بايد فكري به حال اين نيروي منفي در جامعه بكنيم. اين نيروي منفي، در دسته بندي نيروهاي اجتماعي اساسا خواهان نفي و براندازي اين نظام هستند
صورت مساله
در پايان انتخابات؛ باند رفسنجاني ـ روحاني به همراه حاميان خارجي آنها گوش فلك را كرده و صحبت از يك پيروزي عجبب و غريب و ماوراي تصور مي كنند؛ از طرف ديگر باند خامنه اي؛ اصول گرايان را برنده اعلام كرده و مي گويند؛ مجلس انقلابي باقي مانده است و كميت نمايندگان در دست آنهاست
حال سوال اصلي اين است كه برنده و بازنده اين انتخابات به صورت واقعي كيست؟ آيا بازي برد ـ باخت بوده است و خامنه اي باخته و رفسنجاني برده است؟ يا بازي «باخت ـ باخت» بوده و هر دوباخته اند؟ يا آن طور كه طرفين ادعا مي كنند؛ اصلا بازي «برد ـ برد» بوده است؟
جايگاه انتخابات در نظام ولايت فقيه
قبل از شروع هر پاسخي نياز به مروري كوتاه در فهم رابطه انتخابات درنظام ولي فقيه داريم. چرا كه در نظام ولايت اساسا جايي براي مردم و راي آنها وجود ندارد و رابطه انتخابات با اين نظام مانند رابطه جن و بسم الله مي ماند. بنابراين انتخابات در چنين نظامي؛ نمي تواند چيزي بيشتر از يك نمايش آن هم براي پوشاندن «غصب حاكميت مردم» باشد. چرا مي گوييم نمايش انتخابات؟
وقتي در اين انتخابات مخالفي وجود ندارد؛ وقتي كه شرط داوطلب شدن كانديداها، «امضاي» سرسپردگي به ولي فقيه يعني همان جوهر و اساس حاكميت است؛ وقتي اعتقاد «قلبي» همين داوطلبين، توسط فقهاي شوراي نگهبان كه شخص خامنه اي آنهارا منصوب كرده؛ بايد چك و تاييد شود؛ پس ديگر چه جاي «انتخاب» براي مردم باقي مي ماند؟ در عالم مثال؛ صندوق راي گيري؛ تبديل به جعبه اي مي شود كه در آن انواع عقرب گذاشته شده و مردم بايد بين عقرب سياه يا زرد يا قرمز يكي را «انتخاب» كنند. بنابراين استفاده از كلمه «انتخابات» براي چنين نمايشي نمي تواند درست باشد؛ چرا كه اين نظام از لحاظ سياسي و اجتماعي بزرگ ترين حق مردم يعني حق انتخاب آزاد و واقعي مردم را خورده است.
از آن جايي كه حكومت ايران در دهكده بزرگ جهاني زندگي كرده و نمي تواند به مسائل بين المللي بي توجه باشد؛ از سوي ديگر نياز دارد كه نشان بدهد كه يك «نظام جمهوري» است و از مشروعيت مردم برخوردار است؛ لذا مجبور است كه در فرمها دست به انتخابات بزند
از آن جايي كه اساس مردم انتخابات اين نظام را تحريم كرده اند؛ ناچار است كه با رقم سازي نجومي آمار انتخابات را منتشر كند بنابراين ابعاد واقعي آمار شركت مردم در روز انتخابات نه براساس شمارش صندوقها بلكه در محلي به نام «تجميع آراء» تعيين تكليف مي شود و اين در حالي است كه مي دانيم، بخش عمده همين آرا، محصول تهديد و تطميع گروههاي آسيب پذير مردم براي شركت در انتخابات است. تهديد كارگران به «عواقب وخيم» در صورت رأي ندادن، خريد رأي و شناسنامه، رأي دادن با شناسنامه مردگان، رأي دادن دوباره و چند باره و نقل و انتقال كارگزاران اين حكومت از يك شهر به شهر ديگر براي رأي دادن مجدد، و
بنابراين مردم نقشي در سرنوشت اين انتخابات ندارند بلكه فقط سياهي لشكر اين بازي هستند، امروز از مردم راي مي خواهند؛ فردا همين راي را عامل مشروعيت نظام تلقي كرده و به وسيله آن هر نوع صداي حق طلبانه اي را تحت عنوان مخالفت با يك حكومت منتخب!! سركوب مي كنند. از سوي ديگر زمينه را براي مماشات كشورهاي آمريكا و غرب فراهم مي كنند
هدف از برگزاري انتخابات
اگر قبول داشته باشيم كه در اين نظام تنها چيزي كه مطرح نيست و نمي تواند باشد؛ راي مردم است؛ مي توانيم به سادگي نتيجه بگيريم كه هر انتخاباتي در اين نظام براي تقسيم قدرت و هژموني در درون نظام برگزار مي شود / در انتخابات از كيك حاكميت مردم، سهمي به مردم داده نمي شود بلكه هر انتخاب مشخص مي كند كه چه سهمي از اين كيك به كدام جناح مي رسد. به عبارت ديگر وقتي به دلايل مختلف تعادل دروني نظام به هم مي خورد، باندها و جناحهاي نظام سهميه متناسب با شرايط را طلب مي كنند، از اين رو هر انتخابات اساسا براي تقسيم و توزيع جديد قدرت و هژموني بين رقباي درون نظام برگزار مي شود؛. يعني به صورت خلاصه مي توانيم بگوييم كه هر انتخابات در اين نظام براي بازسازي تعادل دروني و تقسيم جديد قدرت برگزار مي شود
خامنه اي بزرگ ترين بازنده انتخابات 7 اسفند
در 7 اسفند يك واقعه بسيار مهمي رخ داده است كه در صورت عدم فهم اين موضوع نمي توانيم درك درستي از آنچه كه در 7 اسفند رخ داد؛ داشته باشيم
نظام ولايت فقيه روح و روانش را از ولي فقيه مي گيرد؛ همانگونه كه درنظام شاهنشاهي همه چيز خود را از شاه مي گرفت و وقتي شاه رفت؛ نظام شاهنشاهي هم با خودش برد. عنصر ولي فقيه يعني شخص خامنه اي؛ محور اين دستگاه يا به قول رفسنجاني، «عمود خيمه نظام» است. درتشابه صوري مانند قانون پاسكال كه فشار وارد بر يك نقطه عينا به تمامي نقاط وارد مي شود؛ ضربه وارد شده به ستون خيمه نظام عينا به تمامي نقاط نظام منتقل مي شود
در 7 اسفند، خامنه اي ضربه اي بسيار سهمگين و شكننده دريافت كرد و اين چيزي نيست كه بر كسي پنهان باشد. شايد گفته شود كه خامنه اي در گذشته نيز ضربه دروني داشته ولي كمر راست كرده است مثلا در سال 76 كه بازي را به خاتمي باخت و ناطق نوري مهره خامنه اي شكست خورد يا در سال 92 كه مهندسياش شكست خورد و بازي را به روحاني و باند او باخت و.. ولي جواب به اين سوال خير است چرا كه ضربه 7 اسفند قابل مقايسه با هيچ يك از موارد گذشته نيست، يك «ضربه كيفي» است؛ ضربه ايست كه تمام اركان اين نظام را لرزانده است؛ ضربه ايست كه پس لرزههاي آن بسا بسا سنگين تر و سهمگين تر از خود لرزه، در راه است؛ چرا؟
خامنه اي در سلسله اي از باختها و شكستها در اين انتخابات وارد شد؛ خامنه اي در ليست بازيهاي خود شكست و طلسم شكستگي ناشي از قيام 88 / شكست يكدست كردن حاكميت در دوران احمدي نژاد/ شكست 92 و از همه مهمتر شكست در استراتژي اتمي را در كيسهاش داشت؛ لذا بازي در انتخابات بسيار برايش تعيين كننده بود و برد و باخت آن يك برد و باخت معمولي نبود؛ باخت در اين بازي اين تهديد را برايش داشت كه از جايگاه نقش آفريني به مثابه عنصر اصلي اين نظام سقوط كند؛ از اين رو خامنه اي بي دنده و ترمز كمر به قلع و قمع كامل كانديداهاي رقيب بست و حاضر شد كه هر قيمتي كه لازم باشد؛ بپردازد و شوراي نگهبان كه ابزار دستش بود را به كار گرفت و قيچي كرد و كرد ولي تنها شاخي كه نتوانست قطع كند؛ رفسنجاني بود كه به دليل ضعف و درماندگياش نتوانست و قافيه را از همين نقطه باخت
خامنه اي در اين بازي به دليل حساسيت تعيين كننده اي كه داشت؛ از روي نيمكت مربي گري خارج شد و با ريسك بالايي؛ لباس بازيكنان باندش را به تن كرد و مستقيم وارد بازي جناحي شد / حتي در هفته آخر و روز آخر به تبليغ پرداخت و مي گفت؛ به اين راي بدهيد و به آن ندهيد يا مي گفت؛ تندرو يعني خوب؛ خميني هم تندرو بود؛ به من مي گويندتندرو و از سوي ديگر باند رقيب را علنا نفوذي و وابسته و انگليسي معرفي كرد؛ يعني خيلي قيمت داد تا شايد پيروز شود ولي نشد و باخت
خامنه اي در انتخابات شكست سختي خورد و عواقب اين شكست دستش را در پيش برد خطوط سياسي و منطقه اي درسوريه و عراق، در ارتباط با غرب و مسائل اقتصادي و اجتماعي و. . . خواهد بست. به عبارتي خامنه اي در انتخابات 7 اسفند هم چوب حذف كانديداها و هم پياز وارد شدن شخص خودش در جنگ باندي را خورد و هم صد تومان كه نتيجه بازي انتخابات باشد را به اتم وجه پرداخت؛ در مجلس شوراي اسلامي در تهران تمام سي نفر تهران را از دست داد/ در خبرگان تهران نيز به همين صورت 15نفر از 16نفر را از دست داد و جنتي را نيز با معامله و زد و بند به مثابه آقاسي وارد مجلس خبرگان كرد؛ خرمهرههايي مانند محمد يزدي كه رئيس خبرگان هم بود و مصباح يزدي كه دار و ندار و تئوريسين ولايتش بود را از دست داد. اگر چه كه در همين مجلسين اكثريت كمي نمايندگان هنوز به باند خامنه اي تعلق دارد ولي آنچه كه در پيش رو هست؛ مسير سقوط و سراشيبي تند است؛ چون بيش از پيش ضعيف شده است؛ چون روي موجي از شكستها نشسته است؛ لذا در بازيهاي باقيمانده مانند بازي تعيين رياست مجلسين / ادامه بازي برجام و. . . پيشاپيش مشخص است كه بايد آماده شكستهاي تلخ و سخت تري باشد. بايد به سقوط به قعر جدول فكر كند/ بايد بپذيرد كه وارد دوراني شده است كه واژه «پايان» رفته رفته ظاهرمي شود
آيا رفسنجاني پيروز انتخابات است؟
وقتي مي گوييم خامنه اي شكست خورد در نگاه اول اين به ذهن مي زند؛ پس رفسنجاني پيروز شد؛ خير! رفسنجاني نيز به اندازه خامنه بازنده اين انتخابات است؛ چرا؟
يكم. باند رفسنجاني به دليل حذف گسترده كانديداهايش؛ ليستي را ارائه كرد كه اساسا دم و دمبالچه همان باند خامنه اي و از قاتلين و شكنجه گران سرسخت مردم ايران بودند؛ به عنوان نمونه ليست مورد حمايت روحاني و رفسنجاني در خبرگان، شامل وزير اطلاعات كنوني و دو وزير اطلاعات پيشين و همچنين سردژخيمي به نام علي رازيني معاون دستگاه قضاييه و حاكم شرع جنايتكار است كه همگي به خاطر جنايت عليه بشريت در انتظار محاكمه قرار دارند
دوم. رفسنجاني خودش را، دلسوزترين، مايه گذارترين و خادم ترين فرد براي حفظ نظام مي داند و بارها و بارها بي هيچ پرده پوشي اعلام كرده است كه هيچ هدفي جز حفظ نظام ولايت ندارد و خودش معتقد است كه خامنه اي را او آورده است؛ راي سه درصدي روحاني را او 50درصدي كرده است و. . . معتقد است كه اين نظام يك عمود خيمه به نام ولي فقيه يعني خامنه اي دارد و اين بايد به هر قيمت حفظ شود. يعني اگر روزي ولي فقيه نباشد، يعني عمود خيمه نظام نباشد؛ كليت نظام نخواهد بود و بارها رفسنجاني گفته است كه در چنين وضعيتي، سيل؛ همه ما را باهم مي برد و آتش؛ همه ساكنين بيت حاكميت را با هم مي سوزاند.
سوم. البته، بسيار طبيعي است كه وقتي هژموني خامنه اي ضربه خورده و مخدوش مي شود؛ اين رفسنجاني است كه در تعادل دروني نظام بالا مي آيد و در اين هيچ شكي نيست اين يك واقعيت انكار ناپذير است كه در دعواي بين خامنه اي و رفسنجاني؛ يعني در دعواي باندي و دروني نظام، قطعا برنده دعوا رفسنجاني بوده است ولي صحبت از اين است كه محصول باخت و شكست خامنه اي به مثابه عمود خيمه و روح و جانمايه اين نظام به جيب رفسنجاني ريخته است؟
چهارم. اگر رفسنجاني اهل اين بود كه با شكست خفت بار خامنه اي، از نظام ولايت فاصله گرفته و با نفي نظام ولايت؛ خط تغيير بنيادين اين نظام به سمت آزاديهاي مردمي را طي مي كرد؛ قطعا برنده اول و آخر اين بازي بود؛ ولي واقعيت كه اين نيست؛ نه رفسنجاني و نه متحدان و شركايش مانند عارف و روحاني. . . اهل ترك ولايت نيستند؛ و «مطلقا» حاضر نيستند كه نظام ولايت كمترين تكاني بخورد و خشي به آن وارد شود؛ چرا كه خود به خوبي مي دانند كه تنها و تنها در پناه همين نظام است كه مي توانند به حيات خود ادامه بدهند و وقتي اين نظام نباشد؛ ديگر نه از «تاك» ونه از «تاك نشينان» اين نظام خبري نخواهد بود
پنجم. اگر در اين انتخابات ضربه به اصل و عمود نظام خورده است؛ پس لاجرم هر دو جناح باختهاند يعني بازي انتخابات نتيجهاش براي عناصر درون نظام «باخت – باخت» است چيزي كه از كيسه خامنه اي بيرون رفته است به جيب رفسنجاني و شركا نمي ريزد؛ بلكه از جيب آنها يعني از جيب كليت نظام خارج شده و به جيب آنهايي رفته است كه رو در روي اين نظام بازي مي كنند. براي فهم اين مساله نياز به درك و فهم پيچيده سياسي نيست؛ چرا كه رفسنجاني بازيكني از تيم ولايت است و تحت سرپرستي خامنه اي با روحاني و عارف و رفسنجاني و مصباح يزدي و. . . . در يك تيم توپ مي زند اين تيم در انتخابات گل خورده و باخته است؛ بنابراين شكست سرپرست تيم كه نمي تواند به نفع رفسنجاني كه بازيكني از اين تيم است؛ تمام شود! برنده شكست خامنه اي به صورت قانونمند تيم و حريفي است كه رودروي خامنه اي و رفسنجاني و شركايشان بازي مي كند؛ واين تيم كسي جز مردم و مقاومت ايران نيست
ششم. براي فهم باز هم بيشتر اين حقيقت؛ بايد بدانيم كه چه كسي خامنه اي را به اين روز انداخته است؟ اگر رفسنجاني او را به اين روز انداخته پس حق اوست كه محصول و نتايج شكست خامنه اي را تصاحب كند. ولي واقعيت كه اين نيست! مگر در تمام اين مدت، حتي يكبار هم كه شده؛ اين همه اعدام وجنايت و سركوب را محكوم كرده است؟ رفسنجاني و شركا هيچ اختلافي بر سر اعدام؛ غارت و چپاول مردم با خامنه اي ندارند! هيچ اختلافي بر سر حفظ نظام ولايت ندارند! هيچ اختلافي در حفظ مرز سرخ قيام و سركوب خيزشهاي اجتماعي با خامنه اي ندارند! هيچ اختلافي بر سر صدور تروريسم به منطقه و كشتار مردم منطقه ندارند! و اگر دعوايي هست بر سر راه كارها و نقشه مسيرهايشان براي حفظ بيشتر نظام است
هفتم. رفسنجاني و روحاني الان كباده كش پايان دادن به داستان اتمي شدهاند ولي فراموش كردهاند كه اگر به خود آنها بود كه دست از اتمي بر نمي داشتند؛ در اين رابطه محمدي از سران همين نظام اعلام كرد كه در آخرين روزهاي عمر خاتمي وقتي نظام را تهديد به بردن در شوراي امنيت كردند، جلسه اي در بيت خامنه اي تشكيل شد در اين جلسه احمدي نژاد حضور داشت/خاتمي كه هنوز بر سركار بود؛ حضور داشت، رفسنجاني هم بود؛ ميرحسين موسوي هم بود و همه بودند و همه با هم تصميم گرفتند كه اگر كار به شوراي امنيت كشيده شود بهتر است تا دست از بمب اتمي بردارند و همه با هم براي ساختن بمب اتم همكاري مي كردند همين روحاني جزو تيم مذاكره كننده اتمي بود و افتخار مي كرد كه سر غربيها را كلاه گذاشته و توانسته مدتي بيشتر به عمر بمب سازي نظام اضافه كند. . . . اما رفسنجاني نمي گويد كه چه شد كه الان به چنين روزي افتاده است؛ جواب خيلي ساده است يك مقاومتي بود كه با تمام جزييات ساز و كار اتمي نظام را افشا كرد و مردم ايران و جهان را به مسيري كه اين نظام براي حفظ بقا و طول عمر بيشتر خود طي مي كرد؛ هوشيار كرد. يعني رفسنجاني اذعان نمي كند كه در عالم واقع زهر را چه كسي به كام خامنه اي و كليت اين نظام در داستان اتمي ريخته است و نمي گويد كه اگر قضيه لو نمي رفت؛ او همراه با خامنه اي تا ته خط اتمي مي رفت. رفسنجاني نمي گويد كه وقتي كشتي اتمي اين نظام به گل نشست براي خروج نظام از اين منجلاب وارد صحنه شده است
نتيجه
اگر در بازي انتخابات خامنه اي يك، دو، سه و صد گل خورده است، قطعا اين مردم و مقاومت ايران هستند كه اين گلها را وارد دروازه ولايت كردهاند. اگر خامنه اي در تيم بد و خيلي بد بازي كرده كه منجر به باخت تيم (كليت نظام) شده است؛ اين به معني باخت هم تيمي خامنه اي يعني رفسنجاني هم هست.
در اين انتخابات؛ خامنه اي ضربه و شكست سختي خورده است ولي چون خامنه اي عمود خيمه نظام است؛ اين ضربه به به كل نظام منتقل خواهد شد و كليت نظام را به صورت «كيفي» تضعيف مي كند
خامنه اي با كوله باري از شكست وارد انتخابات شد و قوزي بر فراز قوزهايش اضافه شده بيرون آمده است پس در «پسا انتخابات»، به صورت كيفي ضعيف تر شده و بسا بيشتر از 88 پشم و پيلياش ريخته است و ما قطعا شاهد سنگ پرانيهاي بي دنده و ترمز زيادي به بيت شيشه اي خامنه اي خواهيم بود
ضعيف شدن خامنه اي يعني ضعيف تر شدن كليت نظام است ولي ضعيف شدن نظام به معني حذف سركوب نيست؛ قطعا اعدام و سركوب بيشتر شده كه كمتر نخواهد شد ولي مهم اين است كه تيغ سركوب برش خود را از دست مي دهد؛ چرا كه در نقطه درماندگي خامنه اي و كليت نظام؛ مردم با شجاعت بيشتري به صحنه آمده و آماده پرداخت هزينه خواهند بود چرا كه افق دسترسي به حق خود را مي بينند
اينك ما در روزگار پسا انتخابات با يك خامنه اي «سخت شكست خورده» روبرو هستيم يعني عمود خيمه نظام يعني كليت نظام «يك گام كيفي» ضعيف تر شده است يعني يك گام كيفي به سرنگوني خود نزديك تر شده است. يعني الان روزگار، روزگار مردم ايران است. كافي است كه شعلههاي خشم متراكم ارتش مليوني مردمي كه به اين نظام راي منفي دادند را در ضعف و ذلت عمود خيمه نظام در «پسا انتخابات» ضرب كنيم. آنگاه به روشني تمام مي توانيم بفهميم كه برنده واقعي انتخابات 7 اسفند چه كساني بودند
آدرس اينستاگرام ما
https://www.instagram.com/nahmadi313
به كانال تلگرام ما بپيونديد
https://telegram.me/onlinepress
0 comments:
Post a Comment