Friday, September 9, 2016

نگاهي به كارنامه جنبش دادخواهي- قسمت اول: نگاهي كلي به جنبش دادخواهي




اين نوشته بعد از گذشته يك و نيم ماه از شروع جنبش دادخواهي قتل عام شدگان 67 تهيه شده است و تلاش كرده است  كه نگاهي گذرا به كارنامه اين جنبش داشته باشد

قسمت اول: نگاهي كلي به جنبش دادخواهي
در مرداد و نيمه شهريور ما شاهد موج اجتماعی عظيمي علیه رژیم ولایت فقیه حول  قتل‌عام سی‌هزار زندانی قتل عام شده در سال ۶۷ بوديم
در حقیقت، مردم ایران به درستي جنبش دادخواهي را تبديل به محور اصلي نبرد خود عليه ماشين سركوب و اعدام رژيم قرار داده و از اين طريق  اراده خود براي برقراری «آزادی» به نمايش گذاشته اند؛ چرا كه رژيم ولايت بر پايه قتل عام و اعدام  ساخته شده و اين جنبش رو درروي اعدام و قتل عام رژيم صف آرايي كرده است.
سران رژيم كه با شَم ضد انقلابي خود «بو مي كشند» و به صورت «غريزي» سمت خطر را تشخيص مي دهند، گفتند، اين همه هياهو همه براي «تطهير» و «احياي» مجاهدين در جامعه است؛ منظور آنها از تطهير اين بود كه محصول 4دهه شيطان سازي آنها عليه مجاهدين، در حال بر باد رفتن است و اين نام مجاهد است كه از زير خروارها اتهامات رژيم‌ساخته  بيرون مي آيد و منظورشان از احيا نيز اين بود كه بعد از 4دهه بگير و ببند و اعدام و كشتار و اينكه بارها گفته بوديم كه مجاهدين نابود شده اند؛ حالا اين مجاهدين هستند كه  پر غرور و با پرچم برافراشته از شرف 4دهه مبارزه؛ در جامعه «رونمايي» مي شوند. يعني  به قلب مي ميهن «باز مي گردند
در اين ميان انتشار فایل صوتی آقای منتظری نيز مانند جرقه‌یی عمل کرد و نبرد میان مردم ایران و حکومت خونریز و نامشروع خامنه اي را شعله‌ور کرد
مجاهدين و مقاومت ايران نيز نه با يك جنگ تاكتيكي يا يك نبرد مقطعي بلكه در هيبت يك «جنبش سراسري» جلوداري اين نبرد پرشكوه را در دست گرفت و نبرد با رژيم را در مدار كيفي گسترش داد و عمود خيمه نظام ولايت خامنه اي يعني «قتل عام» و «اعدام» را نشانه رفت. چرا كه خامنه اي بناي ولايتش را  بر روي خون سي هزار  مجاهد و مبارز قتل‌عام شده در سال ۶۷ سوار كرده و با حفظ مستمر آهنگ اعدام، آن را تا به امروز ادامه داده است و حالا نوبت مقاومت و مردم ايران است كه با دادخواهي خون سي هزار گل سرخ و با شعار «نه به اعدام» جام زهر حقوق‌بشر را به‌حلقوم ولایت خامنه اي ريخته و او را سرنگون كند
ادامه دارد

Wednesday, September 7, 2016

هشدار نسبت به جان زندانی سیاسی علی معزی


سحرگاه روز سه‌شنبه 16شهریور (۶سپتامبر) زندانی سیاسی آقای علی معزی را در یک اقدام مشکوک از بند هشت اوین به‌طور ناگهانی به محل نامعلومی منتقل کردند. گفته می‌شود او به زندان گوهردشت منتقل شده اما هیچ نشانی از او در دست نیست. این نقل و انتقالهای مشکوک در موارد مشابه برای اجرای توطئه‌های وزارت اطلاعات یا وارد کردن فشار بیشتر بر زندانیان است

زندانی سیاسی علی معزی از زندانیان دهه ۶۰ و پدر دو مجاهد اشرفی است. وی آخرین بار در خرداد ۹۰ دستگیر شد. اما قضاییه آخوندی در آذرماه ۹۴ او را با وجود پایان دوران محکومیتش به یک سال زندان اضافی محکوم کرد. او که از بیماریهای مختلف رنج می‌برد، تا کنون بارها در انفرادی و زیر انواع شکنجه‌ها قرار داشته است

مقاومت ایران مراجع مدافع حقوق‌بشر را به اقدام فوری برای رسیدگی به وضعیت علی معزی و تشکیل یک هیأت حقیقت‌یاب بین‌المللی برای تحقیق پیرامون وضعیت زندانها و زندانیان ایران به‌ویژه زندانیان سیاسی فرامی‌خواند

دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران

افشای اسامی و مشخصات ۵۹نفر از بالاترین مسئولان قتل‌عام ۶۷


فراخوان به محاکمه سران رژیم آخوندی - 6سپتامبر 2016- 16شهریور 95

صبح روز سه‌شنبه، در یک کنفرانس مطبوعاتی در پاریس، مقاومت ایران اسامی و اطلاعات 59نفر از بالاترین مسئولان قتل‌عام 67 را که در هیأتهای مرگ در تهران و 10 استان دیگر شرکت داشتند افشا کرد
فراخوان به محاکمه سران رژیم آخوندی - 6سپتامبر 2016- 16شهریور 95

صبح روز سه‌شنبه، در یک کنفرانس مطبوعاتی در پاریس، مقاومت ایران اسامی و اطلاعات 59نفر از بالاترین مسئولان قتل‌عام 67 را که در هیأتهای مرگ در تهران و 10 استان دیگر شرکت داشتند افشا کرد

در این کنفرانس مطبوعاتی که با حضور خبرنگاران و نمایندگان رسانه‌های خبری بین‌المللی برگزار شد، محمد محدثین، مسئول کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت، ویلیام بوردون وکیل برجسته فرانسوی و شمسی سعادتی از خانواده‌های قتل‌عام شدگان 67 شرکت داشتند

محمد محدثین در این کنفرانس گفت: بر اساس اطلاعاتی که سازمان مجاهدین خلق ایران به‌دست آورده است، بیشتر ارگانهای اصلی رژیم از مسئولان قتل‌عام 30هزار زندانی سیاسی در سال 1988 تشکیل شده است. ما توانسته‌ایم اسامی و اطلاعات 59نفر از بالاترین مسئولان این قتل‌عام را که برای قریب به سه دهه مخفی مانده بود به‌دست بیاوریم که هم‌اکنون در ارگانهای مختلف رژیم مواضع کلیدی دارند به اسامی آنها دسترسی پیدا کنیم. این افراد در «هیأتهای مرگ» در تهران و 10 استان شرکت داشته‌اند. تحقیقات در مورد کشف اسامی بقیه جنایتکاران ادامه دارد


اسامی هیأتهای مرگ در تهران و 10 استان
این اطلاعات در هفته‌های اخیر به همراه اطلاعات گسترده‌یی از اسامی شهیدان و محل دفن آنها و گورهای جمعی به سازمان مجاهدین خلق ایران رسیده است

محمد محدثین ضمن مروری بر جریان قتل‌عام 30000 زندانی سیاسی در سال 67، و تشکیل هیأتهای مرگ در بیش از 70 شهر برای اجرای حکم خمینی، اسامی و مشخصات و مناصب و موقعیت کنونی 59نفر از مسئولان قتل‌عام زندانیان سیاسی در ارگانهای رژیم را به این شرح برشمرد
رهبر رژیم یا ولی‌فقیه
علی خامنه‌ای، در آن زمان رئیس‌جمهور و یکی از تصمیم‌گیرندگان اصلی بود
چهار عضو مجمع تشخیص مصلحت
علی اکبر رفسنجانی، رئیس این ارگان، در آن زمان رئیس مجلس و جانشین فرمانده کل قوا و در حقیقت نفر دوم حکومت بعد از خمینی بود. علاوه بر رفسنجانی، علی فلاحیان، قائم‌مقام وزیر اطلاعات در زمان قتل‌عام، و وزیر اطلاعات بعدی و محسنی اژه‌ای نماینده قضاییه در وزارت اطلاعات و مجید انصاری رئیس سازمان زندانها در زمان قتل‌عام اکنون عضو مجمع تشخیص مصلحت است

خامنه‌ای و رفسنجانی در اتخاذ این تصمیم‌گیری در کنار خمینی بودند. منتظری شخصاً در نامه‌ای گفته بود که خمینی در تصمیمات خطیر خود تنها با این دو نفر مشورت می‌کرد
شش عضو مجلس خبرگان
شامل رفسنجانی، ابراهیم رئیسی که عضو هیأت مرگ تهران بود، اکنون عضو هیأت‌رئیسه خبرگان است. سایر افراد عبارتند از: محمدی ری شهری، وزیر اطلاعات در دوران قتل‌عام (نمایندگان وزارت اطلاعات در هیأتهای مرگ را او منصوب می‌کرد). مرتضی مقتدایی در دوران قتل‌عام عضو و سخنگوی شورایعالی قضایی، زین العابدین قربانی لاهیجی، حاکم شرع و عضو هیأت مرگ در لاهیجان و آستانه اشرفیه، عباسعلی سلیمانی، عضو هیأت مرگ بابلسر
قوه قضاییه
این ارگان تقریباً به‌طور کامل در قرق مسئولان این قتل‌عام است

علاوه بر وزیر دادگستری، مقاومت ایران تا کنون 12نفر از بالاترین مقامات قوه قضاییه که از مسئولان قتل‌عام هستند را شناسایی کرده است. برخی از آنها عبارتند از
مصطفی‌ پورمحمدی، وزیر دادگستری دولت روحانی، نفر اصلی وزارت اطلاعات در دوران قتل‌عام بود

حسینعلی نیری: ریاست دادگاه عالی انتظامی قضات و دیوان عالی کشور، نفر اصلی هیأت مرگ در تهران قاضی شرع در تهران بوده است

محسنی اژه‌ای، معاون اول قوه قضاییه، در دوران قتل‌عام نفر این قوه در وزارت اطلاعات بود

علی مبشری، مستشار دیوانعالی کشور. او در سال 67 جزء هیأت مرگ و حاکم شرع و جانشین نیری بود

علی رازینی، معاون حقوقی قوه قضاییه. او در زمان قتل‌عام حاکم شرع و رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح و جزء حکام شرع بود

غلامرضا خلف رضایی زارع، قاضی دیوانعالی کشور. او عضو هیأت مرگ دزفول در استان خوزستان بود.

الله وردی مقدسی فرد از مقامات عالیرتبه قضایی، حاکم شرع و عضو هیأت مرگ در رشت
ریاست جمهوری و ارگانهای اداری
مجید انصاری معاون حقوقی ریاست جمهوری، رئیس سازمان زندانهای کشور در زمان قتل‌عام

اسماعیل شوشتری رئیس بازرسی ویژه ریاست‌جمهوری (تا یک‌ماه قبل)، عضو شورایعالی قضایی در زمان قتل‌عام

سید علیرضا آوایی رئیس دفتر بازرسی ویژه رئیس جمهور، دادستان و عضو هیأت مرگ در دزفول
نیروهای مسلح
معاون هماهنگ‌کننده ستاد کل نیروهای مسلح، فردی به‌نام علی عبداللهی علی آبادی جزو هیأت مرگ رشت

سرتیپ پاسدار، احمد نوریان، معاون هماهنگ‌کننده قرارگاه ثارالله تهران (یکی از اصلی‌ترین قرارگاههای تأمین حفاظت تهران) عضو هیأت مرگ استان کرمانشاه
موسسات و ارگانهای مهم مالی
برخی از مهمترین و بزرگترین مؤسسات مالی و تجاری ایران توسط مسئولان قتل‌عام 67 کنترل و اداره می‌شوند

رئیس آستان قدس رضوی (در استان خراسان) و معاون او، هر دو از مسئولان قتل‌عام هستند. مایملک آستان قدس بالغ بر دهها میلیاردها دلار شده و شامل مجموعه عظیمی از ارگانهای مالی، تجاری، کشاورزی، دامپروری، محصولات غذایی، معدن، خودروسازی، پتروشیمی و داروسازی می‌شود. بنا‌ به گفته مسئولان آن، این بزرگترین نهاد موقافاتی جهان اسلام است

تولیت شاه‌عبدالعظیم در جنوب تهران
ناصر عاشوری قلعه رودخان، از اعضای هیأت مرگ در استان گیلان، مدیر عامل شرکت سرمایه‌گذاری آتیه دماوند است. سهامدار اصلی این شرکت، بانک صنعت و معدن است

محمد محدثین سپس در پایان نتیجه‌گیری کرد
ما با یک جنایت علیه بشریت و نسل‌کشی مواجهیم که در نوع خود بعد از جنگ دوم جهانی بی‌سابقه است. اما مهمتر این است که رژیم حاکم بر ایران امروز توسط مسئولان همین جنایت علیه بشریت رهبری و مدیریت می‌شود

ملل متحد بر اساس وظایف خود باید کمیسیونی برای تحقیق در مورد این قتل‌عام تشکیل و ترتیبات ضروری برای قرار گرفتن مسئؤلان این جنایت بزرگ در برابر عدالت را بدهد

خواسته مردم و مقاومت ایران تحقیق حول قتل‌عام 88 و منوط کردن هر گونه مراوده اقتصادی با رژیم به قطع اعدام است

ما همه کشورهای جهان به‌ویژه کشورهای غربی و اسلامی را به محکوم کردن این جنایت ضدانسانی و ضداسلامی فرامی‌خوانیم. سکوت در مقابل این جنایت نقض ارزشهای شناخته شده دموکراسی و حقوق‌بشر و هم علیه ارزشها و تعالیم اسلام است بگذارید به یک حقایق اذهان کنم

خمینی می‌خواست با قتل‌عام رابطه مجاهدین با جامعه ایران را قطع، آنها را محاصره کند و از بین ببرد، اما امروز همان جنایت بزرگ به طناب دار رژیم تبدیل شده است، مردم از این نخواهند گذاشت کارزار دادخواهی شهیدان قتل‌عام که توسط مقاومت ایران اعلام شده با استقبال گسترده مردم مواجه شده و این کارزار دادخواهی جزیی از کارزار سرنگونی رژیم است

در هفته‌های اخیر ما با موج جدید و بی‌سابقه‌یی از اطلاعات در مورد اسامی شهیدان و آدرس گورهای دسته‌جمعی مواجهیم که توسط خانواده‌های قربانیان، ریزیشهای رژیم و حتی از داخل رژیم در اختیار مقاومت ایران قرار گرفته است که به‌تدریج آنها را اعلام خواهیم کرد

از همه روحانیان شیعه و سنی و از همه می‌خواهیم که به مقاومت ایران کمک کنند و در این دادخواهی ما را یاری رسانند

وکیل برجسته فرانسوی ویلیام بوردون طی سخنانی در این کنفرانس به تشریح ویژگیهای قتل‌عام 67 به‌عنوان جنایت علیه بشریت پرداخت و گفت

قتل‌عامهای مختلفی طی سالهای گذشته در دنیا صورت گرفته است از جمله قتل‌عام مردم غیرنظامی در سربرنیتسا، که مردم غیرنظامی طی آن هدف قرار گرفتند یا قتل‌عامهایی که شدت پایینی داشته و در طول مدت زمان طولانی صورت گرفته است. اما قتل‌عام 67 در ایران دو ویژگی منحصر بفرد دارد که آن را بی‌سابقه می‌کند

اول این‌که در این قتل‌عام زندانیان سیاسی هدف قرار گرفته‌اند. یعنی کسانی که در دستان این رژیم اسیر بوده‌اند

و دوم این قتل‌عام در مدت زمان بسیار کوتاه انجام شده است. و رژیم زندانیان را در چیزی کمتر از سه ماه و بصورت ضربتی کشتار کرده است. و این دو عامل این قتل‌عام را در جهان بی‌سابقه کرده است

ویلیام بوردون سپس خواستار ارجاع پرونده قتل‌عام 67 به دادگاه بین‌المللی و محاکمه آمران و عاملان آن شد

‌در این کنفرانس خواهر مجاهد شمسی سعادتی نیز طی سخنانی مشاهدات خود از اعدام اعضای خانواده‌اش توسط دژخیمان رژیم از جمله اعدام مجاهد قهرمان محمدرضا سعادتی در سال 60 و همچنین خواهران و برادرانش را تشریح کرد

«من به‌نمایندگی ازتمام خانواده‌ها مطمئن هستم که هزاران خانواده دیگر هم بلند خواهند شد و افشاء خواهند کرد و سازمانهای بین اللملی هم به جنایتکاران هنوز دستور قتل‌عام وبرمسند قدرت هستند مگر این‌که این رژیم به سزای اعمالش برسد




Tuesday, September 6, 2016

فراخوان به شركت در جنبش اعتراضي و دادخواهي در مهر ماه


امسال در اول مهر مدارس و دانشگاه ها در شرايطي باز مي شود كه رژيم در چنبره اي از شكستها و ناكامي ها قرار گرفته و ناتواني رژيم درمهار بحرانهاي مرگبار، ديگر بر هيچكس پنهان نيست. استراتژي تضمين بقاي رژيم ولايت فقيه در برجام بي فرجام درهم شکسته است و آثار سياسي اين شکست تعادل قواي دروني ولايت خامنه اي را برهم زده و خامنه اي مجبور به پذيرش مشارکت باند رفسنجاني -روحاني در هرم قدرت شده است و اين بر تضادها و بحرانهاي درون هرم قدرت ضريب كيفي زده است. بحران اقتصادي ـ اجتماعي به فاجعه عظيم انساني تبديل شده و زندگي اکثريت مردم ايران هرچه بيشتر به سمت تباهي سوق داده پيدا كرده است و اين بحران ها همچون سونامي آكنده از خشم و نفرت به سوي رژيم در حركت است
سياست مداخله جويي و صدور بحران و تروريسم رژيم ولايت فقيه در سوريه و يمن و عراق و كشورهاي عربي و منطقه با شکستهاي سنگيني روبه رو شده است، در سوريه، روزانه بالاترين فرماندهان پاسداران به هلاکت مي رسند، جنگ در سوريه هزينه سرسام آور ميلياردي را به رژيم تحميل كرده و ولايت خامنه اي را در باتلاقي از جنگ وجنايت بي بازگشتي فروبرده است. دريمن نيز با شکل گيري ائتلاف سياسي و نظامي عربي رژيم با ضربات جدي مواجه شده است درعراق، تمام سرمايه گذاري رژيم روي ائتلاف موسوم به «شيعه» در حال فروريختن است و محصول دخالت ها و كشتار مردم عراق توسط مزدوران وابسته به رژيم، تنها  تنفر و انزجار مردم عراق را برايش به همراه آورده است
انتشار فایل صداي آقاي منتظري پس از ۲۸سال، يك شوك عظيم به جامعه و يك زلزله سياسي را به همراه داشت و روشن شد كه ولايت خامنه اي چيزي جز ولايت قتل عام نبوده و خامنه اي ولايت خود را تحت هدايت مستقيم خميني بر روي خون سي هزار مجاهد قتل عام شده و عزل منتظري سوار كرده است

دانش آموزان، دانشجويان، معلمان و اساتيد دانشگاه ها
امسال در شرايطي پا به اول مهر مي گذاريم كه مقاومت و مردم ايران در آمادگي كاملي براي رزم نهايي با اين رژيم به سر مي برند. جامعه و تاريخ ما در برابر يك «فرصت طلايي»  قرار گرفته است؛ چرا كه رژيم ديگر نمي تواند به حاكميت ننگينش ادامه بدهد؛ چرا كه اعدام و قتل عام كه اصلي ترين ابزار هر دو جناح براي تضمين بقا و افزايش طول عمرش بوده است؛ روز به روز كارآيي خود را از دست مي دهد و از سوي ديگر مردم از اين رژيم تنفر داشته و آن را نمي خواهند  و مقاومت و بازوي پر اقتدار اين مردم  نيز حي و حاضر است. پس همه چيز براي تحقق خواسته هاي ما فراهم است
سي هزار مجاهد و مبارز درسال 67 كه بخش عمده آنها از دانشجويان و دانش آموزان و معلمان بودند؛ وقتي در برابر تسليم يا مرگ قرار گرفتند، وقتي از آنها خواسته شد كه فقط بگويند كه «مجاهد نيستند» تا زنده بمانند؛ آنها «مرگ» و «گروه مرگ» را به سخره گرفتند و بر چوبه هاي دار، بوسه زدند تا سنتي را براي ما به يادگار بگذارند و اينكه آزادي، اين خجسته آزادي بها و خون بهاي خود را هرچند كه سنگين باشد؛ مي طلبد و بايد در بزنگاه موعود آن را پرداخت
همانگونه كه مي خواست با اعدامهاي بي وقفه و خارج از هر تصوري در سال 60  جامعه را در يك ترس و انجماد فرو برد و بي دنده و ترمز «اعدام» ميكرد؛ باز اين هسته ها و تيمهاي مجاهد خلق بودند كه در 5مهر سال60 در روز روشن در برابر چشم مردم با پاسداران سياهي در شهرها درگير شدند و هيبت خميني را شكستند و شعار «مرگ بر خميني» را براي اولين بار اجتماعي كردند. آنان در 5مهر با فداكاري بيمانندي راهي را براي ما باز كردند كه امروز بعد 35 سال بايد در برابر آزادگي و آزاديخواهي آنان سر تعظيم فرود بياوريم

دانش آموزان و دانشجويان، معلمان و اساتيد آزاده
وقتي به ليست سي هزار گل سرخ قتل عام شده در سال 60 نگاه مي كنيم، وقتي به اسامي دلاوران بي بيم و ترس  5مهر نگاهي مي اندازيم؛ آنگاه كه به ليست 120هزار شهيد راه آزادي در دوران همين رژيم نگاهي مي اندازيم؛ يك حقيقت برايمان روشن مي شود واينكه بيشترين آمار شهيدان متعلق به دانش آموزان و دانشجويان بوده است/ وقتي كمي به عقب و به زمان شاه بر مي گرديم، باز مي بينيم كه ساختار اصلي جنبش انقلابي در زمان شاه نيز از دانشجويان تشكيل شده بود. وقتي به ساير جنبشها و انقلابات سراسر جهان نيز  نگاهي مي اندازيم؛ باز اساسا به به همين اقشار بر مي خوريم؛ به راستي چرا؟
پاسخ در يك كلام اين است كه اين طيف از نيروهاي جامعه از ويژگي هاي منحصر به فردي برخوردارند: جوان هستند و پرشور / آگاه هستند و مسئول/ قدرت همبستگي و تشكل دارند/ در ظرف مشتركي قرار دارند؛ پس از هم شناخت دارند / تن واحد هستند/ نيروي آينده جامعه هستند/ همواره و در هر جنبشي در صف مقدم نبرد با ديكتاتورها قرار دارند/  سرشار از  اراده و خلاقيت هستند/   كليد تغيير جامعه دست آنهاست و آنها عظيم ترين نيروي به هم پيوسته و چند ميليوني سرنگون كننده جامعه را تشكيل مي دهند
آري جامعه ايران در يك فرصت طلايي به سر مي برد؛  مردم به ما چشم دوخته اند؛ بايد كاري كنيم؛ كارستان! رژيم ضعيف است و روزگار بازپس گرفتن حقوق از دست رفته است؛ بايد به پا خواست. از ساده شروع كنيم تا به اهداف نهايي خود برسيم  از اين رو اقدامات زير را در دستور كارتان بگذاريد

با دوستان خود تشكل و كانون هاي مقاومت را تشكيل دهيد و از طريق ارتباطات مطمئن در فضاي مجازي خود را به ارگان هاي مقاومت وصل كنيد و در ارتباط با آنها باشيد
در نهضت دادخواهي كه خانم رجوي براي قتل عام شدگان سال 67 اعلام كرده است؛ شركت جسته و براي تكميل  اسامي شهيدان قتل عام شده دانش آموزان، دانشجويان و معلمان و دانشگاهيان و ... تلاش كنيد؛ گورهاي مخفي آنها را شناسايي كرده و از آنها فيلم و عكس تهيه كنيد و با خانواده هاي قتل عام شدگان تماس برقرار كنيد و اسناد شهيدان را تهيه و براي مقاومت ارسال كنيد
از هر فرصت براي برپايي تجمعات اعتراضي استفاده كرده و خواسته هاي صنفي خود را درخواست كنيد
به اعتراضات کارگران و زحمتکشان و زنان مقاوم میهنمان بپیوندید و آنها را تقويت كنيد
با اهانتها و تعرضهای پاسداران و گشتیها و چماقداران سرکوبگر مقابله کنید
 صحنه‌های جنایت‌بار اعدام و شلاق‌ زدن در ملأعام را درهم بریزید
در هر تجمع در هر اعلاميه در هر ديوار نويسي و در هر امكان در فضاي مجازي شعارهاي خود را فرياد كنيد
زندانيان سياسي دانشجو و معلم آزاد بايد گردد
تجمع اعتراضي براي خواستهاي صنفي و آزادي هاي سياسي حق مسلم هر دانش آموز و دانشجو و معلم است
 از حقوق و آزاديهاي دانش آموزان و دانشجويان كوتاه نخواهيم آمد
كانون هاي صنفي بايد آزادانه فعاليت كنند
معلمان و اساتيد در ساختار آموزشي بايد مشاركت داشته باشند
 نظام آموزش رايگان بايد برقرار شود
حرمت معلم نبایستی زير پاي تورم و گراني و فقر له شود
اراده ما بسا بسا قوي تر از  اراده حاكمان است
ما فرهنگيان،  يك لشكر 20 ميليوني هستيم؛ و حق خود را مي گيريم
معلم و دانش اموزش و دانشجو براي تحقق آزادي مي ميرد ولي ذلت نمي پذيرد
چرا بيش از 4 ميليون دانشجو و يك ميليون فارغ التحصيل و13میليون دانش آموز و بيش از يك ميليون معلم و استاد نقشي در حاكميت ندارند؟
دانش آموز و دانشجو و معلم و استاد تن به قوانين تحميل و اجباري نمي دهد

دانش آموزان و دانشجويان، معلمان و اساتيد آزاده
به نام آگاهی و به نام آزادی بپاخیزید. مقاومت و پایداری به هر قیمت را شعار خود كنيد. فضای رعب و اختناق را در مدارس و دانشگاهها و در کوچه‌ها و خیابانها در هم بشکنید. از هر فرصتی برای دامن زدن به اعتراضهاي اجتماعی استفاده کنید و در اول مهر زنگهای «آزادي» را  به‌صدا در‌آوريد و با تمام قوا همپاي جنبش دادخواهي شهيدان قتل عام شده67 شركت كنيد؛ اين مسير بي ترديد به سرنگوني اين نظام ختم مي شود. روزگار پيروزي فرا رسيده است؛ كافي است كه آن را باور كنيم

کانال تلگرام ما
https://telegram.me/onlinepress

عمق شقه



هر روز که می‌گذرد، جنگ قدرت در رأس نظام شدت بیشتری پیدا می‌کند و شدت جنگ عمق شقه را بیشتر می‌کند. اگر تازه‌ترین اظهارات رفسنجانی را در کنار آن چه خامنه‌ای در پیامی که تحت عنوان حج داده قرار دهیم، نمودی از این عمق را خواهیم دید.

حرفهای روز 14شهریور رفسنجانی، به نوعی ادامه حرفهایی بود که روز 30مرداد زد که البته با یک هفته تأخیر منتشر شد. رفسنجانی در آنجا به شرایط آلمان و ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم اشاره کرد و گفت، این دو کشور به این خاطر رشد سریع اقتصادی داشتند، چون دیگر نمی‌توانستند ارتش داشته باشند، برای همین، هزینه نیروهای نظامی را، که سنگین‌ترین هزینه‌ است، صرف سازندگی و اقتصاد خودشان کردند

منظور رفسنجانی از این حرف روشن بود؛ این‌که رژیم هم به جای این‌که دنبال موشک و نمایشهای صنایع نظامی و لشکرکشی به سوریه و غیره باشد، باید اینها را کنار بگذارد

دیروز رفسنجانی این حرفش را بالغ‌ کرد و با اشاره به انزوای رژیم در منطقه و بین کشورهای عربی، گفت خاضع‌کردن عربستان کار سختی نیست» و راهش را هم نشان داد و گفت، ما باید به طرف عربستان دست دراز کنیم و من هم برای این کار حاضرم

روشن است که قبل از این هم عربستان خیلی به‌روشنی گفته که عادیسازی روابط با رژیم، تنها و تنها از دست کشیدن رژیم از دخالت در منطقه می‌گذرد، اول هم در سوریه. پس جوهر حرف رفسنجانی، تأکید بر ضرورت خوردن زهر منطقه‌یی است. علت واکنش هیستریک باند رقیب هم، دقیقاً همین است. آنها همان حرفی را می‌زنند که خامنه‌ای روز بیست و پنج خرداد تحت عنوان تنزل بی‌پایان گفت. این‌که اگر یک گام دیگر عقب بنشینیم، بعد نوبت موشکی می‌شود، بعد سپاه، بعد شورای نگهبان، بعد هم ولایت‌فقیه و قانون اساسی نظام

امروز که خامنه‌ای به‌مناسبت حج پیام داد، رو در رویی آشکار با رفسنجانی بود که در حالیکه گفته بود اول ما باید به سوی عربستان دست دراز کنیم، در مقابل خامنه‌ای با شدتی بی‌سابقه و با رگباری از دشنام و ناسزا به عربستان حمله کرد و از آن کشور به‌عنوان «دشمن دیرین» اسم برد

پس می‌بینید که دو خط کاملاً رو در رو در رأس نظام ولایت وجود دارد که حرفشان صد و هشتاد درجه عکس هم و در تقابل با هم قرار دارند

حالا به واقع در حالی‌که سیاستهای کلان خارجی، در دست خامنه‌ای است و قاعدتاً حرفهای رفسنجانی نباید زیاد خامنه‌ای و باندش را نگران بکند! پس علت این واکنشهای شدید برای چیست؟

در پاسخ باید گفت که درست است که از نظر قانون رژیم، سیاست خارجی دست خامنه‌ای است، اما چون اهرمهای اجرایی، یعنی وزارت‌خارجه دست باند رفسنجانی است، از طرفی خامنه‌ای یک ولی‌فقیه طلسم‌شکسته و ضعیف است، این‌طور نیست که بتواند، تماماً حرف و خط خودش را آنطور که می‌خواهد پیش ببرد

اما نکته مهمتر، واقعیتهای صحنه کنونی رژیم است. یعنی خفگی ناشی از تحریمها که برجام هم نه تنها گشایشی در آن ایجاد نکرده، بلکه به قول خود خامنه‌ای خسارت محض بوده و به قول پاسدار قاسمی، «نکبت‌بارترین و ذلتبارترین» طرح نظام است. پس رژیم کماکان در خفگی به‌سر می‌برد. همان خفگی که خامنه‌ای را مجبور کرد، پس از ده سال، بر روی زانوان خونین، پشت میز مذاکره برای خوردن زهر اتمی بیاید. در شرایط کنونی هم، واقعیت خفگی اقتصادی، زهرخوری بعدی را در برابر خامنه‌ای قرار داده است

اگر چه حرفهای خامنه‌ای دود و دم بی‌محتواست و رژیم در شرایطی نیست که بخواهد مثلاً پای درگیری با عربستان برود و بهای این را بپردازد، اما حرفهای خامنه‌ای، بلافاصله بعد از حرفهای رفسنجانی گویای عمق شقه و تضاد بین این دو و در رأس نظام است
اما این‌که در نهایت این عمیق شدن شقه به کجا می‌انجامد، می‌توان گفت که خامنه‌ای دو راه پیش رو دارد. یا باید دست به حذف و تصفیه بزند و رفسنجانی و باندش را از نظام ولایت، جراحی کند. یا باید کوتاه بیاید و جام زهر بعدی را بخورد. هر دو راه پیامدهای جدی برای کل نظام دارد

جراحی یعنی خونریزی شدید درونی رژیم؛ زهرخوری بعدی هم یعنی همان تنزل بی‌پایان که خامنه‌ای گفت، یعنی گام به گام عقب‌نشینی، تا نقطه کوتاه آمدن از ولایت‌فقیه

رفسنجانی هم در بن‌بست است؛ اگر کوتاه بیاید و به خامنه‌ای و سپاه تمکین کند، دیگر محلی از اعراب ندارد و منافع اقتصادی خودش را هم باید به سپاه واگذار کند. و اگر هم بایستد، باید پیه درگیری با سپاه و پیه حذف و تصفیه را به تن خودش بمالد، لذا این وضعیت، بن‌بست و دوراهی مرگ برای کل رژیم است. و ضعف و شقه رژیم، راه را برای نیرویی که بزرگترین سهم را در ایجاد این وضعیت برای رژیم داشته و دارد، هموار می‌کند. و این نیرو همان مقاومت سازمان‌یافته ایران و بازوی پراقتدار مردم ایران و ارتش ‌آزادیبخش ملی ایران است که آماده است نقش تاریخی خودش را برای رهایی میهن از چنگال این رژیم فاسد و جنایتکار، ایفا کند

ذلت‌بارتر از کاپیتولاسیون - FATF



 جنگ و دعوای دو باند حاکم بر سر امضا و اجرای
 FATF
قرارداد مقابله با پولشویی و تأمین مالی تروریسم که تحریم شماری از نهادها و سرکردگان نظامی و امنیتی توسط بانکهای خود رژیم را در پی داشته، به‌شدت بالا گرفته و کار به تهدید حذف فیزیکی کشیده است

بعد از برجام، رژیم با این واقعیت مواجه شد که تحریمها و به‌خصوص تحریمهای بانکی پابرجا مانده‌اند و بانکهای بزرگ به‌دلیل همکاری نکردن رژیم با FATF حاضر به معامله با رژیم نیستند و لذا رژیم تلاش‌های مختلفی برای راضی کردن FATF انجام داد. از جمله مجلس ارتجاع سال گذشته قانون مبارزه با پولشویی و اجرای قانون مبارزه با تأمین مالی تروریسم را تصویب کرد. اما با این اقدامات، رضایت FATF به دست نیآمد و بانکهای بزرگ کماکان از معامله با رژیم خودداری می‌کردند، در نتیجه مقامهای دولت روحانی قراردادی را امضا کردند که به مدت 12ماه توصیه‌های FATF را عملی کند و در برابر بانکهای بزرگ نیز، تحریمهایشان را طی این 12ماه، به‌صورت تعلیق در‌آورند، بنابراین لغو تحریمها بسته به‌عملکرد رژیم طی این دوره 12ماهه و جلب رضایت FATF است و قطعی نمی‌باشد

به گفته دلواپسان در نتیجه این توافق (که هنوز همه جوانب آن علنی نشده) اشخاص حقیقی و حقوقی مانند سپاه پاسداران که توسط آمریکا و اروپا در لیست تروریستی قرار گرفته‌اند (که تعداد آنها بیش از 150است) توسط بانکهای خود رژیم مورد تحریم قرار می‌گیرند

دلواپسان می‌گویند تا دیروز آمریکا خودش ما را تحریم می‌کرد، اما با امضای قراردادFATF از این به بعد، ما خودمان عامل تحریم نهادهایی مثل سپاه پاسداران هستیم و «این خودتحریمی مثل سم است و تن‌دادن به آن، در واقع خودکشی است»
آنها همچنین می‌گویند: «این قرارداد به مراتب بدتر و فاجعه‌آمیزتر از کاپیتولاسیون است، چرا که حداقل در کاپیتولاسیون سیستم قضایی کشور عامل اجرای اوامر آمریکا نبود و فرد خاطی حداقل بدون محاکمه از کشور خارج می‌شد»
روشن است که این تصمیم و امضای قرارداد FATFمطلقاً نمی‌تواند بدون اطلاع و اجازه ولی‌فقیه صورت گرفته باشد کما این‌که رفسنجانی نیز با عباراتی از قبیل این‌که «قبل از این‌که دولت آقای روحانی بیاید، با اصرار آنها و واسطه‌گری عمان، رهبری اجازه (مذاکرات را) داده بودند، قبلش با من هم مشورت کردند، مذاکره را شروع کردیم» به این واقعیت اشاره می‌کنند

به نظر می‌رسد که در «برجام بانکی» هم درست مثل برجام اتمی و با همان مکانیسم، این کار به دستور خامنه‌ای و با دور زدن مجلس و از طریق شورای عالی امنیت صورت گرفته ولی خامنه‌ای با دوگانه‌گویی می‌خواهد از مسئولیت آن شانه خالی کند

به‌رغم این فریبکاری، شاهد آن هستیم که گاهی خشم و اعتراض دلواپسان، دامن ولی‌فقیه طلسم شکسته ارتجاع را هم می‌گیرد، یکی از سایتهای دلواپسان با صراحتی بی‌سابقه سؤال را مطرح کرده که «چرا رهبری کاری نمی‌کند؟ !» در این مطلب و ذیل این عنوان، به شیوه یکی به نعل یکی به میخ، با استناد به حرف خامنه‌ای، «گریبان» او را گرفته و می‌نویسد: «آن‌جایی که اتخاذ یک سیاستی منتهی خواهد شد به کج شدن راه انقلاب، رهبری مسئولیت پیدا می‌کند… حرکت کلان و کلی نظام اسلامی به سمت آن آرمانها باید منحرف نشود؛ اگر منحرف شد، باید گریبان رهبری را گرفت، او را بایستی مسئول دانست؛ او مسئول است که نگذارد

اما به نظر نمی‌رسد که این فریاد و فغانهای دلواپسان به جایی برسد و بتواند آب رفته را به جوی برگرداند؛ چرا که در غیراین صورت سر و کار رژیم با طناب دار تحریمها و متعاقباً خفگی اقتصادی است. گرچه هم‌اکنون نیز رژیم در شرایط خفگی قرار دارد و به‌شدت نیازمند آن است که از شدت فشار طناب تحریمهای بانکی بر گردنش اندکی کاسته شود

اما در این‌جا دلواپسان، سؤال دیگری را مطرح می‌کنند؛ این‌که از کجا معلوم و چه تضمینی وجود دارد که حتی با گردن گذاشتن به توصیه‌ها و دستورالعملهای FATF و خود تحریمی که نتیجه آن فلج شدن سپاه پاسداران و همه نهادها و اشخاص حقیقی و حقوقی نظامی و امنیتی رژیم و عوامل و مزدوران تروریست آن در داخل و خارج کشور مثل حزب‌الشیطان است؛ تحریمها برداشته خواهد شد؟ ! کما این‌که از برجام و در برابر دادن تمام پروژه اتمی، «تقریباً هیچ چیز» عاید رژیم نشد. آنها برجام بانکی را جزیی از یک «طرح بزرگتر»  می‌دانند و می‌گویند: «حتی اگر این برنامه اقدام به‌طور کامل اجرا و ایران از فهرست سیاه FATF خارج شود، باز هم مشکل بانکی ناشی از برجام حل نخواهد شد، چرا که ریشه این مشکل در برقرار ماندن تحریم مبادلات دلاری، فشارهای وزارت خزانه‌داری آمریکا و همچنین تحریم‌های ثانویه تروریستی آمریکا علیه ایران است و… این طرح تک‌تک برنامه‌های امنیت ملی ایران را هدف گرفته و سعی می‌کند آنها را مطابق درکی که آمریکا از تهدیدات پیش‌ روی خود دارد، «استاندارد» کند

اظهارات اخیر رفسنجانی و مطرح کردن الگوی آلمان و ژاپن که پیشرفت خارق‌العاده خود را مرهون شرایط پس از جنگ جهانی و رهایی از اختصاص بودجه‌های کلان به امور نظامی و امنیتی هستند، این دغدغه و هراس دلواپسان را تأیید می‌کند

پیش از این هم خود خامنه‌ای بارها به این حقیقت اذعان کرده که با پذیرش برجام و سرکشیدن زهر هسته‌یی، باز هم رژیم خلاصی ندارد و در پی آن ناگزیر بایستی جام‌های زهر بعدی را که مقاومت ایران برایش تدارک دیده، سر بکشد؛ از جام زهر منطقه‌یی و پذیرش شکست و عقب‌نشینی از سوریه و یمن و عراق تا جام زهر حقوق‌بشر و دست برداشتن از اعدامها و… در هر مرحله از این سلسله به هم پیوسته جامها و برجامها، اگر رژیم متوقف شود، شمشیر تحریمها بالای سرش در حرکت است. این همان بن‌بست و دو راهی مرگبار است که باز هم به گفته خامنه‌ای یک طرفش تسلیم و ذلت است و طرف دیگرش خفگی اقتصادی و انزوای سیاسی و نهایتاً سرنگونی

مریم اکبری منفرد اوین ـ نجات دهنده در راه است





دلنوشته مريم اكبري منفرد
امسال هفتمین سال است که در کنارش نیستم. سه سال و نیمه بود که مرا از او جدا کردند. خیلی دلم می‌خواست لحظه جراحی و دوره نقاهت کنارش باشم
برای همین درخواست مرخصی دادم. پیش از این در سال90 زمانی که می‌خواست به کلاس اول برود درخواست مرخصی داده بودم که موافقت نشد. حتی خواستم چند ساعتی مرا تحت‌الحفظ با دستبند، روز اول مهر به مدرسه‌اش ببرند تا روز اول مدرسه در کنارش باشم. آن را هم قبول نکردند و اینک، اینک بعد از سالها و در این زمان که سارا قرار است عمل جراحی کند مجدد با مرخصی من مخالفت شد
البته شرمنده‌ام و احساس شرم می‌کنم در جایی که خواهران و برادران عزیزم به‌خاطر آزادی خلق در زنجیرشان و برای رسیدن به هدف والایی که باورش دارند فرزندان خود را ترک کرده‌اند و هیچ لحظه‌یی از لحظات زیبای رشد و بزرگ‌شدن کودکان خود را ندیده‌اند و چه بسیار از آنها که حتی بدون دیدن چهرة زیبای کودکان خود شهید شدند من به فکر این هستم در کنار سارا باشم
این دل‌نوشته من دلتنگیم‌ نسبت به سارا نیست، چرا که سارا پدری چون حسن دارد و خواهرانی هم‌چون پگاه و زهراکه مادری را برایش تمام کرده‌اند، در کنارش دارد
اینها را می‌نویسم تا گوشه‌یی از ظلمی که بر ما می‌رود را تصویر کنم. آری راه همان است و ظلمت و تاریکی همان
در این افکار بودم که یار بهاران بر من فرود آمد
نزدیکترین خاطره‌ام خاطره سالها پیش است. غروب تابستان سال67. هرگز یادم نمی‌رود غروب مردادماه سال67. غروبی گرم و دلگیر، هنگام اذان مغرب، زمانی که بانگ اذان از گلدسته‌های مسجد محلة هاشم‌آباد بلند شد
من و مهناز که طبق معمول خسته از بازی کودکانه به خانه آمدیم ناگهان با چهره گریان و اشکهای مادر روبه‌رو شدیم. برایمان تعجب‌آور بود زیرا که پیش از این جز چهره بشاش و صورتی شاد و خندان چیزی از مادر به‌یاد نداشتم. در همین حین بود که مادر درحالی‌که قطرات اشکهایش به پهنای چهره خسته‌اش چونان مروارید غلتان سرازیر می‌شد با صدای بغض‌گرفته‌اش و آن گویش آذری‌اش شروع کرد به بازگوکردن آن‌چه اتفاق افتاده بود و اینجا بود که تازه متوجه شدم چه اتفاقی رخ داده که مادر را این‌چنین دگرگون کرده

بله، این بار نوبت رقیه بود که جاودانه شود و مادر تنها نامی که بر زبان می‌آورد نام رقیه بود که می‌گفت رقیه جان! مادر‍! من بعد از این با مهنازت چه کنم؟ به مهنازت چه بگویم؟‍
بعد از ساعتی تازه متوجه شدم که نام عبدی هم جزو جاودانه‌های 67 است
خبر شهادت رقیه و عبدی را که از شهدای مردادماه سال67 بودند را همزمان در آن روز در سالن ملاقات به مادر و آقاجون داده بودند
پیش از آن علیرضا در شهریور سال60 و غلامرضا در آبانماه سال64 جاودانه شده بودند
ولی مادر بیش از هر کدام از آن سه پسر شهیدش، شهادت رقیه برایش دشوار بود، چرا که رقیه یک دختر کوچک داشت. مهناز دختر رقیه در لحظه دستگیری رقیه 3ساله بود یعنی تقریبا هم‌سن و سال سارای من
وقتی به رقیه می‌اندیشم، به این فکر می‌کنم که خدایا لحظه‌یی که رقیه به ظلم گفت نه، در مورد مهناز چه می‌اندیشید؟ و حال من، من خواهر رقیه نگران عمل جراحی سارا هستم
گهگاه در لحظه‌های پریشانی می‌اندیشم که خدایا چه چیز ممکن است بین عشق یک مادر به جگرگوشه‌اش حائل شود
در جهان هیچ قدرتی وجود ندارد عشق مادر را به چالش بکشد و این نشان می‌دهد جهان با تمام عظمتش در برابر قدرت عشق مادر به فرزندش چقدر حقیر و ناتوان است
امروز که بیش از هر زمان زندگی دردمندم و عاشقم و بیش از همیشه درست راه انتخاب‌شده‌ام و خالصانه بودنش را احساس می‌کنم، می‌دانم و ایمان دارم عدالت و مبارزه برای عدالت بالاتر از عشق مادر به فرزند است
گاهی که از روند روزگار زیرلب شکایتی می‌کنم، شکایت از اینکه زندگی با من سر مدارا نداشته است، بانگی از درون بر من نهیب می‌زند که فردا روز دیگری است
در بسیاری از لحظات، زندگی عاری از هر معنا و مفهومی است و این ما هستیم که با مجموعه عملکردهایمان به آن معنا و مفهوم می‌بخشیم و این حوادث نیستند که انسان را امیدوار یا ناامید می‌کنند. این‌طور نگاه ماست به اتفاقات و حوادث پیرامونمان و این زاویه دید ماست که یأس و امید را می‌سازد
این‌گونه که به زندگی می‌نگرم، تلخ‌ترین و دردناکترین اتفاقات را برانگیزنده و نیرودهنده می‌بینم.
استخراج قدرت از درون ضعف، و رسیدن به آرامش از اعماق آشفتگی
گو این‌که سنگ حجیم و زمخت پریشانی را بتراشی آنگونه که از درون آن پیکرة صیقل‌خورده استواری و امید به آینده را بیرون بکشی
و فکر می‌کنم این است وظیفة هر انسان آزاده‌یی که ددمنشی‌های عصر خویش را بشناسد و با آن درگیر شود
آری، برگهای پاییزی در زیر پاهای تو فرو می‌ریزد ولی درخت استوار و مقاوم برجای می‌ماند. برگهای پاییزی بی‌شک در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت سهمی ازیادنرفتنی دارند و چه زیبا و لذت‌بخش است که ما هم در این موج خروشان سهمی داشته باشیم

عشق در قفس واژه‌ها نمی‌گنجد مگر آنکه تو رنج اسارت را احساس کرده باشی
آری برای صعود به بلندترین قله‌ها همواره گروه بزرگی حرکت می‌کند تا گروه کوچکی به اوج برسد. گروه بزرگ تمام نیروی خود را به گروه کوچک می‌دهد. خود را وقف می‌کند تا گروه کوچک لحظة رسیدن را احساس کند. اصل اراده معطوف به قدرت است، اعتقاد و ایمان
به‌دلیل بافت پیچیدة زندگیم هزاران بار مجبور شدم کوچه تنگ و طولانی جدایی را تنهایی بپیمایم بی‌آن‌که تنم دیوار این کوچه را بشکافد و یا حتی لمس کند
من در این کوچة آشنا، حتی بارها مجبور به دویدن شده‌ام امیدوارم این دویدنم ماهرانه باشد
عجب سالهایی گذراندیم، عجب روزهایی و ثانیه‌هایی و تو سارای من در این سالها و روزها و ثانیه‌ها، سرشار از استقامت و صبوری بوده‌ای
استقامت تو به من این قدرت را می‌دهد که با رذالتها کنار نیایم و چونان رعد آسمانهای خروشان جهان را به قدر پایداری و مقاومت خویش معنا دهم
بله راه همان است و در راه ماندن همان، نجات‌دهنده در راه است
مریم اکبری منفرد
اوین شهریور 95

Loading