Wednesday, February 24, 2016

قلم را در دست ميگيرم و چنين مينويسم؛ براي چه راي ميدهيم !؟

معلم جانباز و بسيار معتقد به نظام جمهوري اسلامي به دانش آموزان گفت:
نزديک انتخابات است انشايي درمورد انتخابات بنويسيد،هر کس چيزي نوشت وخواند تا نوبت به دانش آموز، بنام (ع.ک) رسيد،(ع.ک)شروع کرد به خواندن انشايش،

بنام خدا...
قلم را در دست ميگيرم و چنين مينويسم؛

براي چه راي ميدهيم !؟

براي اينکه از راي هاي ما نردباني بسازند براي بالا رفتن و اختلاس کردن،؟؟

ازبيت المال خرج کاغذهاي تبليغاتشان کنند وکتاب ودفتر من گران شود؟؟

به بهانه هاي مختلف دست زن وبچه رابگيرند وبه سفرهاي خارجي بروند؟؟؟

به بهانه بورس تحصيلي واز جيب بيت المال بچه هايشان را به اروپا و آمريکا بفرستند و آنها ديگر برنگردند؟؟

آقازاده هاشان سوار بهترين ماشين هاشوند؟؟

به فکرآلودگي و شلوغي شهرم نباشند و باواردات بنزين غير استاندارد سرطان را براي من به ارمغان آورند؟؟؟

باشعار اصلاحات، فکر و انديشه افراطي را پياده کنند؟؟

بيکاري مردان را رها کنند و به موي بيرون آمده زنان گيردهند؟؟

صاحب خانه و ماشين و ويلا شوند،؟؟
باحقوق ماهيانه 10مليون تومان و حق سفره هاي مليوني در ماه، تا ندانند چرا ناموس ايراني براي فرار از فقر به تن فروشي روي آورده است؟؟

يا با ترساندن ما از تسلط استکبار جهاني و داعش و غيره خودشان برجان و مال و ناموس ما مسلط شوند!!؟؟

يا با راي من، امثال مرا به کهريزکها ببرند تا خانوادهايشان ديگر ايشان را نبينند؟؟؟

معلم عزيزم ؛
مي خواهم براي بار اول پاي صندوق راي بروم
تا وقتي درسم تمام شد دست فروش شوم
يا مثل پدرم، وقتي باز نشسته شدم، مسافرکش شوم
يا وقتي بزرگتر شدم از بي پولي و بيکاري نتوانم ازدواج کنم
يا مثل پدرم که نميتواند خواهر کوچکم را به دکتر ببرد شوم!
يا يا يا
معلم که اشک در چشمانش جمع شده بود از جايش بلند شد و رو به دانش آموزان کرده يک جمله گفت ؛
فريب خورديم!
وکلاس راترک کرد

0 comments:

Post a Comment

Loading