چرا بايد انتخابات را تحريم كنيم ؟
بعضا توسط افرادي كه در كينه و نفرت آنها نسبت حكومت آخوندي ترديدي وجود ندارند و شعار آنها چيزي جز «مرگ بر اصل ولايت فقيه» نمي باشد؛ اين سوال مطرح مي شود كه در اين انتخابات آيا بهتر نيست كه ما شركت كرده و بين «بد» و «بدتر» بد را انتخاب كنيم؟ بين «سگ زرد» كه طبعا برادر «شغال» است؛ به سگ زرد راي بدهيم؟ يا بعضا مطرح مي شود كه بهتر نيست، به همين «اصلاح طلبان» قلابي راي بدهيم و آنها را در برابر خامنه اي تقويت كنيم
انواع سوالات كه برآيند همه آنها اين است كه با هر ميزان ضديت و تنفري كه از اين نظام وجود دارد؛ بين دو جناح و باندهاي اين نظام، بالاخره يك «فرقي» وجود دارد؛ يكي بد و ديگري بدتر است؛ يكي جاني و ديگري جاني تر است و. . . لذا بهتر است در انتخابات شركت كرده و به نفع باند رفسنجاني ـ روحاني بر عليه ولي فقيه «راي» بدهيم و به اين وسيله خامنه اي را باز هم ضعيف تر كنيم
نمايندگان در اين نظام چه كساني هستند؟
براي پاسخ به سوالات فوق، ضروري است كه مقداري به خصوصيات هر نماينده كه وارد مجلس مي شود؛ توجه كنيم. قانون اساسي در شروط نمايندگان نوشته است: نماينده بايد «اعتقاد و التزام عملي به نظام جمهوري اسلامي ايران و قانون اساسي آن و اعتقاد و التزام عملي به اسلام و اصل مترقي ولايت مطلقه فقيه داشته» باشد. اين اعتقاد مي بايست توسط چندين لايه چك و تاييد شود و "در صورتي که شوراي نگهبان نيز صلاحيت (اعتقاد قلبي به ولايت فقيه) داوطلبي را تاييد کرد وي ميتواند در انتخابات شرکت کند. بنابراين از ميان همين نمايندگان قسم خورده براي حفظ نظام ولايت، كساني عملا وارد مجلس مي شوند كه در نهايت مهندسي شده اند؛ يعني انتخابي براي مردم وجود ندارد؛ يعني ته خط، از ميان خائنين به مردم و ملت كه چندين بار هم الك و فيلتر شده اند؛ آن دسته از جنايتكاراني وارد مجلس مي شوند كه توسط مهندسي نظام «منتخب» شده اند
هدف از برگزاري انتخابات در نظام آخوندي چيست ؟
در درون و بيرون نظام بر كسي پوشيده نيست كه رابطه نظام آخوندي با مردم و انتخابات مردمي، رابطه بين جن و بسم الله است؛ پس اين نظام با چه «هدفي» انتخابات برگزار مي كند؟
اين نظام چون مشروعيت مردمي ندارد، در عرصه بين المللي و منطقه اي براي نشان دادن اينكه داراي «مشروعيت» است؛ بشدت «محتاج» حضور و راي مردم در پاي صندوقها مي باشد. خامنه اي نمي خواهد كه در پايان انتخابات مانند دور قبل چنين عباراتي را بشنود: «اعتصاب در صندوقهاي رأي و انفعال جوانان - فيگارو » / «سرانجام يک کارزار انتخاباتي کساد و بيرمق و بدون آنکه شور و اشتياقي در عامه مردم برانگيزد، به پايان مي رسد- لوموند
2. اين نظام همچنين براي استمرار سركوب در عرصه داخلي ايران نيز دقيقا «نيازمند» اين است كه بگويد؛ من «منتخب» مردم هستم؛ پس هركس كه بر عليه من دست به اعتراض مي زند، بر عليه راي مردم ايران دست به اعتراض زده است؛ پس مستحق مجازات است
در شرايط كنوني، كليت نظام به ويژه بعد از جام زهر و شكستهاي پياپي در صدور تروريسم در سوريه، عراق و يمن. . . در ضعيف ترين و شكننده ترين نقطه خود قرار دارد و قبل ازهر كس خود سران اين نظام با بكار بردن عبارتهاي مختلف مانند: «در پيچ خطرناك» هستيم - خامن اي / در «گردنه هستيم»- لاريجاني / در «دوران گذار و انتقال» هستيم - ظريف / با «فتنه چهارم» روبرو هستيم- جعفري / و. . . بشدت به دنبال راي مردم و نمايش انتخابات هستند
صورت مساله اصلي در اين انتخابات، پاسخ به بحران «بقاست» يعني اينكه چطور مي شود نظام را حفظ كرد؛ يعني هر دو باند نظام با هر شعر و شعار يا شكلك و شمايلي هم كه در بياورند؛ فقط و فقط مي خواهند «نظام ولايت فقيه» را حفظ كنند و لا غير! رفسنجاني مي گويد؛ «اين انتخابات يكي از سرنوشت ساز ترين (انتخابات) در تاريخ نظام است. . . و شرايط اجراي (انتخابات) بايد به صورتي باشد كه اميد مردم را تقويت و جامعه را براي خلق يك حماسه سياسي ديگر تشويق كند» يعني به زبان خيلي روشن مي گويد؛ «مشروعيت» نظام به نقطه صفر رسيده است؛ اگر مي خواهيم نظام را حفظ كنيم، بايد با هر ترفتد و دوز و كلك؛ و با هر شعر و شعاري هم كه شده يك بار ديگر بايد ملت را رنگ كنيم و آنها را پاي صندوق انتخابات بياوريم. خامنه اي نيز كه زير ضرب شكستهاي استراتژيكي و ضربات پي در پي بعد از زهرخوران اتمي است و ديگر پشمي به كلاهش باقي نمانده است؛ بشدت به نمايش انتخابات نياز دارد چرا كه جمعبندي اطلاعات سپاه از وضعيت مردم نشان مي دهد كه ديگر مشروعيتي براي اين نظام در بين مردم باقي نمانده است
بنابراين هدف نظام از برگزاري اين انتخابات
در كليت نظام آخوندي مي خواهد به طرف حسابهاي بين المللياش بگويد؛ «مردم ايران همچنان در صحنه هستند و اين نشان «مشروعيت» نظام است و آن را به عنوان يك رفراندوم «آري» به خودش معرفي كند و اينكه گفته مي شود كه ما در خطر سقوط و در نقطه كانوني تنفر عمومي مردم قرار داريم؛ غير واقعي است
طبعا زير چتر حفظ نظام و با حفظ مرز سرخ قيام و اينكه ته خط چيزي نصيب مردم و مقاومت ايران نشود، هر باند اهداف و «منافع» خاص خودشان را از اين انتخابات دنبال مي كند؛ با اين تفاوت كه اين بار دعوا در گام نخست نه بر سر تقسيم قدرت بلكه برسر تصاحب هژموني است/ دعواي دو باند، بر سر دو خط و استراتژي به كلي متفاوت براي حفظ و بقاي اين نظام است/ رفسنجاني كه خود را دايه مهربان تر از مادر براي نظام ولايت مي داند مي گويد كه تمام ذخاير استراتژيك نظام ته كشيده است، بايد براي حفظ نظام دست به دامان غرب شويم؛ و در اين مسير جامهاي زهر را يكي بعد از ديگري بايد نوش كنيم و باند خامنه اي مي گويد كه خير، آنقدر زهر مي خوريم كه راه نفس ما باز شود ولي همچنان در داخل بر طبل سركوب و بازهم سركوب و صدور تروريسم در منطقه و خارج مي كوبد
ضرورت تحريم انتخابات
حال با اشراف به اهدافي كه نظام از برگزاري انتخابات دارد، وظيفه هر انسان ازاده ايراني در قبال اين انتخابات مشخص مي شود و آن هم «تحريم انتخابات» است
اگر نظام محتاج راي هر يك نفر ايراني براي نمايش «مشروعيت» است / اگر نظام مي خواهد به اعتبار راي مردم؛ آن را به مثابه رفراندومي براي محبوبيت خود جا بزند؛ پس ما با شركت نكردن خود در انتخابات، يك راي «نه» و «نمي خواهيم» به كليت نظام مي دهيم
در اين صورت، با «نه» گفتن به نظام با اين نظام «مرزبندي» مي كنيم و خود را از هر نوع نجاست اين نظام پاك مي كنيم و يك بار ديگر با مردم ستم كشيده ميهن خود عهد و پيمان مي بنديم كه رو در روي اين نظام قرار گرفته و بدنبال سرنگوني اش باشيم
2. اين نظام همچنين براي استمرار سركوب در عرصه داخلي ايران نيز دقيقا «نيازمند» اين است كه بگويد؛ من «منتخب» مردم هستم؛ پس هركس كه بر عليه من دست به اعتراض مي زند، بر عليه راي مردم ايران دست به اعتراض زده است؛ پس مستحق مجازات است
در شرايط كنوني، كليت نظام به ويژه بعد از جام زهر و شكستهاي پياپي در صدور تروريسم در سوريه، عراق و يمن. . . در ضعيف ترين و شكننده ترين نقطه خود قرار دارد و قبل ازهر كس خود سران اين نظام با بكار بردن عبارتهاي مختلف مانند: «در پيچ خطرناك» هستيم - خامن اي / در «گردنه هستيم»- لاريجاني / در «دوران گذار و انتقال» هستيم - ظريف / با «فتنه چهارم» روبرو هستيم- جعفري / و. . . بشدت به دنبال راي مردم و نمايش انتخابات هستند
صورت مساله اصلي در اين انتخابات، پاسخ به بحران «بقاست» يعني اينكه چطور مي شود نظام را حفظ كرد؛ يعني هر دو باند نظام با هر شعر و شعار يا شكلك و شمايلي هم كه در بياورند؛ فقط و فقط مي خواهند «نظام ولايت فقيه» را حفظ كنند و لا غير! رفسنجاني مي گويد؛ «اين انتخابات يكي از سرنوشت ساز ترين (انتخابات) در تاريخ نظام است. . . و شرايط اجراي (انتخابات) بايد به صورتي باشد كه اميد مردم را تقويت و جامعه را براي خلق يك حماسه سياسي ديگر تشويق كند» يعني به زبان خيلي روشن مي گويد؛ «مشروعيت» نظام به نقطه صفر رسيده است؛ اگر مي خواهيم نظام را حفظ كنيم، بايد با هر ترفتد و دوز و كلك؛ و با هر شعر و شعاري هم كه شده يك بار ديگر بايد ملت را رنگ كنيم و آنها را پاي صندوق انتخابات بياوريم. خامنه اي نيز كه زير ضرب شكستهاي استراتژيكي و ضربات پي در پي بعد از زهرخوران اتمي است و ديگر پشمي به كلاهش باقي نمانده است؛ بشدت به نمايش انتخابات نياز دارد چرا كه جمعبندي اطلاعات سپاه از وضعيت مردم نشان مي دهد كه ديگر مشروعيتي براي اين نظام در بين مردم باقي نمانده است
بنابراين هدف نظام از برگزاري اين انتخابات
در كليت نظام آخوندي مي خواهد به طرف حسابهاي بين المللياش بگويد؛ «مردم ايران همچنان در صحنه هستند و اين نشان «مشروعيت» نظام است و آن را به عنوان يك رفراندوم «آري» به خودش معرفي كند و اينكه گفته مي شود كه ما در خطر سقوط و در نقطه كانوني تنفر عمومي مردم قرار داريم؛ غير واقعي است
طبعا زير چتر حفظ نظام و با حفظ مرز سرخ قيام و اينكه ته خط چيزي نصيب مردم و مقاومت ايران نشود، هر باند اهداف و «منافع» خاص خودشان را از اين انتخابات دنبال مي كند؛ با اين تفاوت كه اين بار دعوا در گام نخست نه بر سر تقسيم قدرت بلكه برسر تصاحب هژموني است/ دعواي دو باند، بر سر دو خط و استراتژي به كلي متفاوت براي حفظ و بقاي اين نظام است/ رفسنجاني كه خود را دايه مهربان تر از مادر براي نظام ولايت مي داند مي گويد كه تمام ذخاير استراتژيك نظام ته كشيده است، بايد براي حفظ نظام دست به دامان غرب شويم؛ و در اين مسير جامهاي زهر را يكي بعد از ديگري بايد نوش كنيم و باند خامنه اي مي گويد كه خير، آنقدر زهر مي خوريم كه راه نفس ما باز شود ولي همچنان در داخل بر طبل سركوب و بازهم سركوب و صدور تروريسم در منطقه و خارج مي كوبد
ضرورت تحريم انتخابات
حال با اشراف به اهدافي كه نظام از برگزاري انتخابات دارد، وظيفه هر انسان ازاده ايراني در قبال اين انتخابات مشخص مي شود و آن هم «تحريم انتخابات» است
اگر نظام محتاج راي هر يك نفر ايراني براي نمايش «مشروعيت» است / اگر نظام مي خواهد به اعتبار راي مردم؛ آن را به مثابه رفراندومي براي محبوبيت خود جا بزند؛ پس ما با شركت نكردن خود در انتخابات، يك راي «نه» و «نمي خواهيم» به كليت نظام مي دهيم
در اين صورت، با «نه» گفتن به نظام با اين نظام «مرزبندي» مي كنيم و خود را از هر نوع نجاست اين نظام پاك مي كنيم و يك بار ديگر با مردم ستم كشيده ميهن خود عهد و پيمان مي بنديم كه رو در روي اين نظام قرار گرفته و بدنبال سرنگوني اش باشيم
به كانال تلگرام ما بپيونديد
@onlinepress
درسته که رای دادن رو ممکنه نظام به نفع خودش تفسیر کنه و از طرفی تحریم انتخابات برای نظام هزینه بر خواهد بود ، اما نکته مهم اینه که با یک هزینه و فایده کارشناسی بررسی کنیم که کدام در معادله هزینه و فایده ، عملی درست تر برای رسیدن به هدفی مشخص است. چند سئوال مطرح می کنم : آیا با شرکت کردن حداقلی در انتخابات و تحریم اون ، نظام دچار آسیب جدی میشه ؟ مثلا اتفاق خاصی در بدنه نظام می افتد ؟ آیا اینکه مثلا فردای روز انتخابات روزنامه لوموند و فیگارو چه تیتری بزنند انقدر اهمیت دارد که تاثیر بزرگ و قابل توجهی در نهایت در کلیت نظام بگذارد ؟
ReplyDeleteآیا بهر حال با شرکت حداقلی یا حداکثری در انتخابات این مسئله پس از نهایتا چند ماه فراموش نشده و هیجان ناشی از آن از بین نمی رود ولی تاثیر انتخاب ها و افراد 4 سال بر سرنوشت مردم تاثیر نمی گذارد ؟ آیا مثلا واقعا باید به خاطر ایده ال اینکه ولایت فقیه نباشه و نماینده کاملا ازاد به مجلس برود همین قدمها را هم بر نداریم و مجلس و خبرگان را به تند رو ترین نیروها واگذار کنیم و از خارج بنشینیم و صحبت انقلاب و بر اندازی کنیم ؟ !
نه دوست من ، من و نسل من که با من هم عقیده هستند اشتباه 30 سال پیش را دیگر تکرار نخواهیم کرد !. درسته که انقلاب و براندازی سریع ترین راه تغییر است اما بی ثبات ترین و پر هزینه ترین هم هست. و بر عکس اگر اصلاحات تدریجی ولو با همین مهره های معتقد به ولایت فقیه که برخی هاشون مانند علی مطهری واقعا معتقد هستند و برخی هاشون هم فقط ادای التزام را برای گذر از تمامی کانالهای فیلتر در می آورند ، را انجام دهیم و راه طولانی تر ، کم هزینه تر و از همه مهمتر ماندگارتری را بیپاییم ؟ .
صد البته اشتباه 30 سال پیش را تکرار نخواهیم کرد. آنروز انقلاب بر ضد شاه اشتباه بود و امروز انقلاب بر ضد ولایت فقیه. و یک سئوال دیگه ، همین دوستانی که می فرمایند تحریم انتخابات و قبلا هم در مورد ریاست جمهوری آخری هم می گفتند، آیا الان دوست داشتن رئیس جمهوری مثل احمدی نژاد یا مثل حداد عادل داشته باشیم یا بهتر نیست که مثل روحانی داشته باشیم. اگر نسخه شما رو هم انجام داده بودیم و مثلا 20 درصد در انتخابات ریاست جمهوری قبل مردم شرکت کرده بودند و مسلما یک حداد عادل یا ولایتی رئیس جمهور شده بود ، نظام خیلی قشنگ کمبود شرکت کننده در انتخابات رو لاپوشونی می کرد و چند ماه بعد آب ها از آسیاب می افتاد و ما بودیم و 4 سال کسی که همش می گفتیم ایکاش نبود.
واقعا چه آنتی تز قوی وجود داره به جای واگذاری نتیجه انتخابات به اصولگراهای تند رو ؟ خواهشا اون رو کارشناسی بگید که اگر حرف حساب بزنید و من امثال من به یقیین برسیم که نسخه شما فواید بیشتری دارد و تنها یک دهن کجی بچه گانه به شرایط فعلی نیست، چرا قبول نکنیم ؟ !
یه نکته دیگه ، تحلیل سایر قدرتها نسبت به هر دولت و حکومتی ، نه بر اساس ادعاها و تبلیغات اون دولت هست ، بلکه بر اساس کارها و تحلیل های کارشناسی و سرویس های اطلاعاتی ، جاسوسی و تیم های جامعه شناسی و کارشناسی خودشون هست. خیلی باید بچه گانه فکر کنیم که مثلا آنچیزی که صدا سیما از مثلا تظاهرات 22 بهمن یا صف صندوق های رای نشون میده یا خطبه های نماز جمعه یا هر ادعای دیگه ای ، مبنای تصمیم گیری و مشروعیت داشتن یا نداشتن ایران توسط قدرتهای منطقه ای و فرا منطقه ای هست. به خدا همون قدر که ما می فهمیم ، کارشناس های اطلاعاتی ، حکومتی و خبری اونها هم می فهمن !
ReplyDeleteانقدر سطحی نگاه کردن به مسئله و کوته فکری باعث می شه از واقعیت های بین المللی مثل خود رژیم غافل باشیم . شرکت نکردن یا کردن ما به هر دلیلی در انتخابات تنها باعث خوشحالی یا ناراحتی خود حاکمیت و نظام میشه اما اصلا چنین تاثیری که شما فکر می کنید در عرصه بین المللی نداره. حالا ما بیایم سرنوشت خودمون و راه اصلاحات رو تنها با خوشحالی و ناراحتی یه عده معامله کنیم به نظر من کار بچه گانه و کوتاه فکری بیش نیست که ممکنه یه مدت دل ما رو خنک کنه و یه مدت اونها رو هم عصبانی کنه اما مطمنا در میان مدت و بلند مدت کاملا به ضرر مردم و جامعه ایران خواهد بود و از آن طرف حرکت اصلاح گونه و لو با فاصله زیاد از ایده آل ها و کمی آهسته تر ، بهترین حرکت برای رفتن به سمت آزادی و تحقق دموکراسی هست. حتما زمان بر ، هزینه بر و پر از چالش و حق و نا حق خواهد بود اما این راه ، همون راهه گاندی ، مالکوم ایکس و ماندلا است.
گام دوم رو باهم برداریم.