Wednesday, August 31, 2016

توفان سرخ دادخواهی، سر بازایستادن ندارد

توفانی که از دریای خون 30هزار شهید قتل‌عام 67 برخاسته و با انتشار سند صوتی آقای منتظری اوج گرفته، با گذشت سه هفته، هم‌چنان می‌توفد و می‌غرد و رژیم جلادان و جنایتکاران حاکم را در هم می‌کوبد

نگاهی گذرا به سلسله‌یی از رویدادها و موضعگیریهای روزهای اخیر سران و ایادی رژیم نشان می‌دهد که جنبش دادخواهی شهیدان قتل‌عام 67 که از روز 19مرداد وارد سرفصل نوینی شده، پرتوان‌تر پیش می‌رود و پرده‌های جدیدی را از روی جنایتهای رژیم کنار می‌زند

ولی‌فقیه ارتجاع که آماج اصلی این توفان سهمگین است، ابتدا کوشید این واقعه را با سکوت از سر بگذراند و سپس ابلهانه تلاش کرد توسط ایادی و دست نشاندگان خود، آن را تحت عنوان تحریف واقعیتها، تخطئه و تکذیب نماید؛ بدون آن که مشخص کند، واقعیتی که مدعی تحریف آن است، چیست؟ تنها نتیجه این تلاش عبث، اعتراف آشکاری بود به این واقعیت که پس آنچه واقع شده، جنایتی بزرگ بوده و با مطرح شدن آن چهره حقیقی خمینی این قسی‌القلب‌ترین جلاد تاریخ ایران بیش از پیش برای تمام مردم ایران و به‌خصوص جوانان برملا شده است

تا آن که سرانجام خود خامنه‌ای که به مدت دو هفته سکوت کرده بود، ناچار شد در صحنه ظاهر شود و با اشاره به «برخی تلاشها برای تطهیر… و ایجاد فضای مظلومیت» برای مجاهدین و «خدشه‌دار کردن» چهره خمینی، به نتایج و آثار این واقعه اعتراف کند. این سرآغاز دور جدیدی از جنب و جوش و دست و پا زدن بیهوده جلادان برای خلاصی از گرداب رسوایی و افشا بود

پس از خامنه‌ای، آخوند پورمحمدی وزیر دادگستری دولت روحانی و یکی از اعضای هیأت مرگ در قتل‌عام67، ناچار شد به صحنه بیاید و با تکرار اباطیل خامنه‌ای درصدد رفع و رجوع برآید

در پی اظهارات او، علی مطهری نایب‌رئیس مجلس ارتجاع، طی نامه‌یی به وی نوشت: چرا «مسئولان به‌جای توضیح یک مسأله و پاسخ به سؤالی که برای برخی اذهان ایجاد شده است به مغالطه می‌پردازند و هیچ‌گاه به سؤال مورد نظر پاسخ نمی‌دهند؟» . روشن است که منظور وی از «مسئولان» خود خامنه‌ای بود که چه خودش و چه ایادی‌اش، به جای پاسخ به سؤال مشخص درباره اصل واقعه که چرا و چگونه و با چه مجوزی، 30هزار زندانی را که بنا بر احکام دستگاه قضایی خودشان محکوم به حبس شده بودند، به اعدام محکوم کرده‌اند؛ به مغلطه‌های سخیف می‌پردازند. در پاسخ به این سؤال، پورمحمدی ناچار شد دو بار پی‌درپی دیگر به صحنه بیاید و دست آخر چاره‌یی جز این نیافت که به دست داشتن خود در این جنایت بزرگ «افتخار» کند. به‌دنبال او، سایر سردمداران رژیم از آخوند ری‌شهری وزیر اطلاعات خمینی در سال ۱۳۶۷ تا رفسنجانی نیز ناگزیر به صحنه آمدند. رفسنجانی با ابراز وحشت از «موجی که تقریباً در همه رسانه‌های خارجی… ادامه دارد» افشای این سند صوتی را به شرایط و موقعیت کنونی مجاهدین ارتباط داد و گفت: «اخیراً شهردار پاریس نمایشگاهی از بازسازی صحنه‌های اعدام آن زمان برگزار کرده است که حمایت از این گروه… در این مقطع، جای تعجب و تأمل دارد

معنی‌دارتر از اینها موضعگیری خبرگان ارتجاع بود که روز 7شهریور در اقدامی نادر بیانیه‌یی منتشر کرد که در آن با ابراز وحشت از توفانی که درگرفته، بار دیگر به توجیه سخیف «تحریف» آویخت؛ اما در عین‌حال این قتل‌عام را «تصمیم تاریخی و انقلابی حضرت امام خمینی، یک «تصمیم به موقع»، «برخورد جدی و بدون مسامحه با منافقین» و نشانه «فهم عمیق و دوراندیشانه» خمینی مورد تمجید قرار داد و به این ترتیب به موافقت سردمداران رژیم با قتل‌عام و مشارکت در این بزرگترین جنایت ضدبشری دنیای معاصر اذعان کرد. عمق وحشت خبرگان ارتجاع که بر حسب وظیفه حفظ نظام ولایت‌فقیه به میدان آمده‌اند، آنجا آشکار می‌شود که در این بیانیه درباره مفهوم و نتیجه این واقعه می‌نویسند: «آیا جز این است که (می خواهند) از یک سو نظام اسلامی، اصل ولایت فقیه و جایگاه رهبری فقیه… را در بین مردم و متدینین، متزلزل ساخته و از سوی دیگر (مجاهدین) را با مظلوم نمایی تطهیر نمایند؟

نیازی نیست از یکایک ایادی و سردمداران نظام که یکی پس از دیگری به میدان آمدند و در این مورد گریبان چاک دادند و از انبوه رسانه‌های حکومتی که در ارتباط با این توفان سهمگین که سراسر رژیم را درنوردیده مطلب نوشتند، نام ببریم؛ این جریانی است که تازه شروع شده و تمامی عناصر رژیم ناگزیرند در ارتباط با آن اعلام موضع کنند و تکلیف خود را با آن روشن کنند؛ اما از این واکنشها می‌توان نتیجه گرفت
اولاً ، رژیم یک ضربه کاری و بسیار خردکننده دریافت کرده و بر اثر آن تعادل خود را از دست داده است و از لاطائلات ضد و نقیضی که به هم می‌بافد، به خوبی پیداست که هنوز نمی‌داند که با آن چگونه باید تنظیم کند و چگونه به این سؤال که سؤال تمامی مردم ایران است جواب بدهد که چرا و چگونه و با چه مجوزی، 30هزار زندانی را که بر اساس قوانین خود رژیم به حبس محکوم شده بودند، با یک فرمان و دستخط خمینی اعدام کردند؟ به‌خصوص که طی همین چند روز اعترافهای صریح و اشارات روشنی به این واقعیت شده که خمینی از ابتدای روی کار آمدن و از آن زمان که دریافت نمی‌تواند مجاهدین را تحت انقیاد خود درآورد، اندیشه شوم و شیطانی قتل‌عام مجاهدین را در سر می‌پروراند

ثانیاً ، وحشت و سرآسیمگی سراپای رژیم را فراگرفته است، از خود خامنه‌ای و رفسنجانی و سایر سردمداران رژیم که آن را به موقعیت سیاسی اجتماعی مجاهدین در داخل و خارج کشور و در سطح منطقه‌یی و بین‌المللی ربط می‌دهند؛ تا پورمحمدی که به‌عنوان یکی از مجریان حکم خمینی ناچار است ظرف یک روز سه بار پیاپی به صحنه بیاید و تلاش کند با ژست تهاجمی و تاکتیک فرار به جلو وحشت خود را پنهان کند؛ چرا که سه سال پیش هنگامی که بحث وزارت پورمحمدی در مجلس ارتجاع مطرح شد، او با تکذیب قاطع دست داشتنش در قتل‌عام گفت: «من در وزارت اطلاعات یک روز پست امنیتی نداشتم… و درگیر اعدامها نبودم» . معلوم نیست تکذیب دیروز او را باید باور کرد یا افتخار دست داشتن در قتل‌عام را؟ به هر حال، تکذیب یا تأیید این جلاد یا آن دژخیم چیزی را در عالم واقع تغییر نمی‌دهد. واقعیت این است که جلادان و قاتلان خواه ناخواه و دیر یا زود، به پای میز محاکمه کشانده خواهند شد
https://telegram.me/onlinepress

0 comments:

Post a Comment

Loading