Sunday, August 21, 2016

در آستانه پنجاه و يكمين سالگرد تاسيس سازمان مجاهدین خلق ایران



در حاكميت «مطلقه سلطنتي» چيزي به اسم حق حاكميت مردمي يا حق انتخاب آزاد براي مردم ايران وجود نداشت و شاه؛ مردم ايران را از اصلي ترين نياز حياتي يك ملت يعني «آزادي» و حق انتخاب آزاد محروم كرده بود؛ به عبارتي در آن روزگار براي شاه و نظام پليسي حاكم بر ايران فقط دو مسير وجود داشت؛ يا شاه يا زندان و اعدام و شكنجه و ديگر هيچ!  و اين همه درد و صورت مساله اصلي جامعه در آن روزگار بود
شاه بعد از كودتاي آمريكايي 28مرداد روز به روز در قدرت خود و به عبارتي بر حاكميت مطلقه خود مي افزود و در چنين شرايطي بود كه بنيانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران یعنی محمد حنيف نژاد ـ سعيد محسن و اصغر بديع زادگان در سال 1344 تصميم به پایه گذاری و تاسیس سازمان مجاهدين گرفتند
بنیانگذاران سازمان؛ هر یک مهندس و استاديار دانشگاه بودند و چيزي از زندگي كم نداشتند ولي مردم و وطنشان، چيزي به بزرگي «آزادي» كم داشت و آنها با خدا و مردم خويش پيمان بستند كه براي بازگرداندن آزادي قيام كنند. استقرار آزادي در ایران مشروط به سرنگوني شاه بود؛ شاهي كه حمايت كامل و تمام عيار آمريكا و كشورهاي غربي و منطقه را با خود داشت
اين سه تن چگونه مي خواستند؛ شاه را سرنگون كنند؟ آنها پاسخ را در حقانيت راهشان و در فداکاری مطلق برای ملت خویش يافتند. اگر راه درست است و اگر آزادی حق اساسی یک ملت است؛ پس بايد حركت كرد و هزينه آزادي را هر قدر هم که سنگین باشد؛ پرداخت. آنها بي بيم و ترس، در شب سرد و سياه زمستان شاهنشاهي، كفش و كلاه كرده و حركت كردند. گسترده شدند، سازمانشان شكل گرفت و اميد به سرنگوني از تنها یک «ايده» در فکر و نظر به تحقق مادی آن راه مي برد كه ساواك شاه در سال 1350 ضربه نظامي هولناكي به سازمان وارد كرد و تقريبا همه رهبران و كادرهاي سازمان را دستگير کرد و بعد هم بنیانگذاران سازمان را در چهارم خرداد ماه سال 1351 اعدام کرد. اما راه براي رسيدن به آزادي ادامه يافت
از سال 1350 مسعود رجوي پرچم سازمان را با همان شعار «فدا» و «پرداخت هزينه» آزادي به دست گرفت و ادامه داد؛ اما چون مسعود و سایر کادرهای اصلی سازمان در زندان بودند، عده ای فرصت طلب و بریده از مبارزه به سازمان خيانت كردند و سازمان را به سود شاه و شيخ متلاشي كردند و از سازمان جز خاكستر؛ چيز ديگري باقي نماند؛ اما باز هم راه براي رسيدن به آزادي ادامه يافت
در سال 1357 در فقدان سازمان در صحنه جامعه؛ دزد بزرگ قرن يعني «خميني» آمد و تمامي رنج و تلاش نيروهاي انقلابي را دزدید و ميوه بذر انقلابي را كه آنها با خون و رنج و زندان كاشته و آبياري كرده بودند را چيد؛ ملت و مردم ايران اين بار نه با «سلطنت مطلقه شاه» بلكه با «سلطنت مطلقه شيخ» روبرو شدند؛ سياهي كامل شد؛ اما راه براي رسيدن به آزادي ادامه يافت
خميني، ديو بدسيرتي بود كه در هیبت یک امام! مي نمود، به ناحق رهبري يك قيام و سرنگوني شاه را در جيب داشت؛ و در ناآگاهي  يك خلق، در ماه ديده مي شد  و يك بار ديگر مجاهدين بايد تصميم مي گرفتند؛ تسليم در برابر خميني و رسيدن به نان و نوا و وزارت و رياست و .... يا  استمرار نبرد براي تحقق آزادي و آنها نبرد با چنين  هيولاي آدم خوار و  دشمن آزادي را با اشراف كامل به هزينه چنين نبردي؛ بر گزيدند  در اين مسير مبارزه از گردنه هاي بسياري گذر كرد؛ هزاران هزار زن و مرد به زندان و شكنجه گاه ها رفتند؛ يك صد و بيست هزار نفر شهيد شدند، اما راه براي رسيدن به آزادي ادامه يافت
خميني براي پایان دادن به جنگ با عراق كه آن همه برایش سرمايه گذاري كرده بود؛ بايد در درون خود را يكدست و منتظري را برکنار مي كرد و بايد مجاهدين زنداني را در زندان ها قتل عام  مي كرد تا كسي بعد از توقف جنگ؛  صدايش به آن همه كشتار و آن همه ويراني ... بلند نشود و از خميني نپرسد كه چرا وقتي صلح در دسترس بود؛ به جنگ ویرانگر با عراق ادامه دادي؟
از اين رو خميني در سال 67 دستور به قتل عام  داد و  سي هزار مجاهد زنداني و اسير  را  در یک جنایت هولناک اعدام كرد، خميني هرگز فكر نمي كرد كه آنها در زندان بایستند و پرچم شرف و مقاومت يك خلق براي آزادي را برافراشته نگه دارند. آنان قهرمانان اسیر در زندانهای سراسر کشور؛ پذيرش زنده ماندن با لگدمال کردن شرافتشان را نپذیرفتند و از برزبان آوردن «من مجاهد نيستم » که خمینی آن را میخواست؛ سرباز زدند
چرا؟ به این دلیل كه در نام مجاهد خلق همه آرمان و اميد يك ملت  و آزادي مردمشان نهفته بود؛ آن شهیدان قتل عام شدند و در برابر هیولای ولایت فقیه ایستادند. اما راه براي رسيدن به آزادي ادامه يافت 
پس از تقديم سي هزار شهید مجاهد خلق به پيشگاه ملت ایران ؛ سازمان مجاهدين با تقديم هزاران شهيد ديگر همچنان به دنبال آرمان آزادي است. نبرد براي سرنگوني رژيم دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه ادامه دارد و اينك پس از 51 سال فدا و پاكبازي؛ وقتي به افق آسمان ملت ایران نگاه مي كنيم، گرچه به ظاهر در نگاه اول تیرگی و تاریکی به چشم می خورد؛ اما نوري را در افق مي بينيم؛ خورشيدي در حال طلوع است؛ نسيم آزادي را مي توان حس كرد، و مي توان  ديد كه آن بذري كه 51 سال قبل بر پايه «فدا» و «صداقت» توسط محمد حنیف نژاد و یارانش كاشته شد؛ اينك به درخت تنومندي تبدیل شده است که آزادی و رهایی را برای مردم ایران به ارمغان بیاورد
در پنجاه و یکمین سالگرد تاسيس سازمان به روح بنيانگذاران کبیر سازمان و سي هزار مجاهد خلق قتل عام شده و هزاران هزار مجاهد ديگري كه خستگي ناپذير براي رسيدن به آزادي مي جنگند؛ درود مي فرستيم و با ساختن هزار اشرف در سراسر ایران زمين؛ براي استمرار اين راه تا كسب آزادي و دمیدن خورشید آزادی در میهنمان ایران «حاضر» مي گوييم
آزادي هزينه خود را مي خواهد و هر كدام از ما با هر توانمندي و هر امكاني كه در اختيار داريم بايد در این مسیر گام برداریم و برای به نتیجه رسیدن خون شهیدان از هیچ کوششی دریغ نکنیم

کانال ما در تلگرام
 https://telegram.me/onlinepress

0 comments:

Post a Comment

Loading