می خوام کمی باهاتون درد دل کنم
من کارگری هستم که دو شیفت کار می کنم ،وقتی شروع بکار میکنم خورشید طلوع نکرده و وقتی کارم تموم میشه خورشید غروب کرده...
اینها عکس دست و پای خودمه
انگشتام عفونت میکنه بخاطر استفاده زیاد از دستکش و محیط آلوده کار
پاهام بعد از 12ساعت ایستادن مداوم بی حس میشه طوری ک خون کف پاهام نمیمونه
نداشتن
ایمنی در محیط های کارگری ایران و تلفات جانی و نقص عضو، کمتر از میدان
جنگ نیست... بطوریکه در یک ماه شاهد 2 نقص عضو بودم،و هر روز شاهد اخبار
مرگ و میر کارگران هستیم...
سال 90 پس از فارغ التحصیلی بلافاصله به خدمت سربازی رفتم چون ادامه ی تحصیل در ایران یعنی عقب ماندن از زندگی یعنی گرسنه ماندن...
پس
از پایان خدمت در چندین آزمون استخدامی شرکت نمودم ولی بعد متوجه شدم که
این آزمون ها کلاهبرداری از طرف شرکت های خصوصی و یا دولتی هست، بطور مثال
در فلان آزمون دولتی موفق میشی ولی میگویند منتظر بمون بهت خبر میدیم چرا؟
چون نیرو نیاز ندارند...
پس از نا امیدی ،منطقه نفت خیز جنوب رو ترک کردم و به تهران آمدم .
ابتدا
چندین دفتر، بطور مثال دفتر مربوط به پتروشیمی مسجد سلیمان و... را که در
تهران واقع هستند رفتم ولی همه بطور مشترک چند سوال را میپرسیدند،سابقه کار
در کدام شرکت معتبر را داری؟ و توضیح میدهند ک تمام سیستم کاری دولتی قفل
میباشد و هیچگونه استخدامی وجود ندارد...و اینکه فلان دانشگاه سالانه خروجی
20000دانشجو دارد و و و و و
آخرش یه فرم بهت میدن که پر کن...
پس از پر کردن فرم بهت میگن خبرت خواهیم کرد...
پس از عمری درس خواندن مجبور میشوی رو به کارگری بیاری
و حالا یک تحصیلکرده پس از ناامیدی بدنبال کارگری...
اکثر
مشاغل کارگری رو در تهران برادران افغان پر کرده اند، بیشتر شرکت های
خصوصی بخاطر فشار مالیاتی و هزاران مشکل دیگر کارگران خود را اخراج کرده
اند...
ناامیدی مطلق حکمفرمایی میکند...
پس
از چندین روز در پارک و امامزاده خوابیدن بالاخره کار پیدا کردم، روز هشتم
دست یکی از کارگران از مچ زیر دستگاه پرس در شرکتی در صفاشهر تهران جلوی
چشمم قطع میشود... روز بیستم انگشت وسط یکی دیگر از کارگران قطع میشود ...
12ساعت
بی وقفه کار کردن بخاطر 700هزار تومان +اضافه کار که در مجموع 1،200 خواهد
شد و مواجه شدن با خطراتی که زندگیت را تباه خواهد کرد،پس از یک ماه هنوز
بیمه نشده ام و مجبور میشوم بخاطر بسته شدن شرکت (بخاطر ورود نمونه های
چینی و سود آوری کم برای صاحبان ظالم شده) آنجا رو ترک کنم
و باز هم بدنبال کار، کاری که هم جای خواب داشته باشد و احیانا غذا
دستفروشی در مترو هم سخت بود
بالاخره
در آشپزخانه کار گیر آوردم آن هم در کجا ! شروع کار 6 صبح و پایان کار
11شب البته اگر شستن ظرفها تمام شود با 850هزار تومان حقوق
بهترین
موقع برای اشک ریختن بحال خودت وقتی است که یک گونی پیاز را خورد میکنی و
کسی اشکهای مردانه ات را تشخیص نخواهد داد، حتما شما هم امتحان کردید
پس از چند ماه کار هنوز منتظر بیمه شدن هستم تا با دفترچه درمانی زخم های دلم را وصله بزنم...
شبا لابلای دیگ و قابلمه میخوابیم
هم خون و هم تراز سگان باید کوشا باشی در غیر این صورت بلافاصله جوانان جویای کار جایگزینت خواهند شد...
آنها میخواهند از خستگی دم نزنیم،... اما کارگری واژه ایست ک فقط زانوان خود کارگر آن را میفهمد ...
کار عار و شرمندگی نیست ولی تو شرمنده باش که وطن و هموطنت را با سیاست های پوسیده ات پلاسیده ای ای ظالم ...اگر در میان کوهی از زباله ها باشم باز هم در انتظار پیروزی خواهم ماند
چه بايد كرد:
من
یه ايرانيم ، من انسانم ، غيرت دارم ، زندگي در ذلت را بر نمي تابم، زندگی
در این فشار حق من نیست ، این حقی است که از من و ما دریغ شده . روز كارگر
روز من هست، ما سكوت نمي كنيم ، می ایستیم باید حقمان را در همه جا فرياد
بزنيم، با بيان حقايق دردها و نارسايي هاي كار ، اجازه ندهيم غارتگران
حاكم به دروغ اينطور جلوه بدهند كه مشكلي وجود ندارد و بر درد و رنج
كارگران سر پوش بگذارند.
بياييد صداي در گلومانده مان را فریاد کنیم
تا روز كارگر در هر كوچه و خيابان با شعار كار نان آزادي با رزم سرنگوني
به امید پیروزی
كانال تلگرام ما
0 comments:
Post a Comment