Monday, April 4, 2016

به ياد شهداي جوان اشرفي











آنچه ميخوانيد دلنوشتهيي است كوتاه با تصاويري زيبا از شهداي جوان حماسهي فروغ اشرف
زين آتش نهفته كه در سينة من است
 خورشيد شعله اي است كه در آسمان گرفت
 از آتشي ميگم كه در 19 فروردين سال 1390 شعله ور شد. از ايستادگيِ سرخ فام اشرفيها. از نبردِ نابرابرِ دستهاي خالي و گلوله هاي شقاوت. از ايستادگي جلو  مزدوران  ولايت فقيه. ميخوام  از خون پاكِ جوانان
اونها همه هم سن و سالِ ما بودن! از كنارِ ما بلند شدن و پا به ميدون گذاشتن. اصلا شايد شما خيلي هاشون رو از نزديك بشناسيد. نسترن از تهران اومد، فائزه از ماهيدشتِ كرمانشاه. مسعود از همدان اومد، مرتضي از تهران. آسيه تو آمريكا درس مي خوند، صبا تو آلمان. اكبر و مهديه از جلفاي تبريز اومده بودن و حنيف از سوئد. به چهره هاي پاك و معصومشون نگاه كنيد. اونها الگوهاي جديد نسل ما هستن. مشعلهاي فروزان راه فردا. هر كدومشون با ما جوونهاي ايراني يك سينه سخن دارن. باهامون از ايستادگي و ذلت ناپذيري حرف مي زنن، از فداي همه چيز براي رسيدن به همه چيزِ مردم ايران، يعني آزادي. ميگن ميشه ايستاد و به ننگِ زندگي در زيرِ نعلين ولايت تن نداد. ميشه مقاومت كرد. ميشه قيمت داد و به آزادي رسيد
كانال تلگرام ما
@onlinepress

0 comments:

Post a Comment

Loading