Wednesday, March 30, 2016

كلمات با نويسنده حرف مي زدند


علم گفت: هرچه ميتواني از من سخن بگو! چون اگر علم مردم زياد باشد، اسير زنجير نمي شوند
آگاهي گفت: علم را همة دانشمنداني كه براي حكومت كار ميكنند هم دارند، از آگاهي سخن بگو
شعر گفت: نه! با آگاهي تنها، كاري پيش نمي رود،  از عشق و شور و احساس بگو! تا مردم را برخيزاني
تاريخ گفت: از تجربه هاي گذشته بگو! خود مردم راه آينده را پيدا ميكنند
رنج گفت: نه! فقط از فقر مردم داستانهاي توصيفي بنويس، تا به درد آيند
جاذبه گفت: فقط براي جوانان بنويس! آنها نيروي تغييرند
برابري گفت: موقتا خطاب به زنان بنويس! آنان نيروي اصلي تغييرند
تجربه گفت: حرفهاي پيران را براي جوانان بنويس
 و روي صفحة دفتر دعوايي درگرفت. تا اينكه صدايي به گوش رسيد كه گفت
«همه بايد دست به دست هم بدهيم. همه بايد از چيزي سخن بگوييم كه ما را با هم متحد كند! بياييد از درد مشترك سخن بگوييم؛ تا به رهايي برسيم
اين سخن «انقلاب» و «آزادي» بود كه همه را باهم همصدا كرد

https://telegram.me/onlinepress

0 comments:

Post a Comment

Loading