Saturday, January 16, 2016

«مختصات» و «موقعيت» خامنه اي در انتخابات

بخشي از مسير انتخابات اسفند تاكنون طي شده و به ميزاني نقشه راه طرفين براي ادامه مسير روشن تر شده است؛ حال مي خواهيم در اين نوشته به مختصات و موقعيت خامنه اي و نقشه راهي كه در پيش رو دارد؛ بپردازيم و  اين را بررسي كنيم كه خامنه اي چگونه وارد انتخابات شده است؛ الان چه موقعيتي دارد و به كجا مي رود

صورت مسأله انتخابات = بحران ولایت خامنه‌ای

صورت مسأله انتخابات اسفند ماه عبارتست از «ولایت خامنه‌ای» و «موقعیت ولی‌فقیه». جنتی اين صورت مساله را به صراحت و سادگي بيان كرد و گفت: «باند رقیب، قصدشان تضعیف رهبری در خبرگان است و می‌خواهند قدرتش را کم کنند و وای به‌حال ما که اگر این طور بشود» يعني به سادگي گفت: «صورت مسأله» یا «ویژگی» این انتخابات عبارتست از «بحران ولایت خامنه‌ای

 هدف از بيان صريح صورت مساله

بردن صورت مساله به اين صراحت روي شخص خامنه‌ای، طبعا نشاندهنده وضع خراب خامنه اي و ولايتش  است ولي چرا پاي بيان چنين واقعيتي مي روند؟ آيا تماما به ضرر خامنه اي نيست

بله، قطعا براي خامنه اي ضرر هايي دارد. ولی جنتی كه دستور مشخص خود را از شخص خامنه‌ای مي گيرد، هدفي دارد

  می‌خواهد به نیروهای خلص ولایت در نظام بگویند: در انتخابات پيش رو؛ «خطر جدی است

  می‌خواهد؛ نيروهايشان را براي حذف كانديداهاي رقيب بسیج کنند و به اين ترتيب به آنها آماده باش مي دهد

 عمق دعواي برجام و ارتباط آن با انتخابات

بحران و شکست لاعلاج اقتصادی، همان چیزی بود که نظام را و ادار به تن‌دادن به برجام كرد. نظام به برجام یا زهر اتمی، تن داد تا برون رفتي براي بحران هايش جستجو كند. در مورد برجام اختلاف جدي بين دو جناح نيست چرا كه هر دو جناح، به‌دلیل جبر و شرایطی که وجود داشت به آن تن دادند و  خود خامنه‌ای هم آن را امضا کرده است (اگر چه صداي آن را به دليل رسوايي بزرگ براي خامنه اي در نياورده اند) و الان همه كليت نظام يكي پس از ديگري با نظارت كامل خامنه اي پاي اجراي قرارداد برجام رفته با پس دادن 11 تن اورانيوم غني شده به روسيه و سيمان كردن قلب راكتور اتمي اراك، يك مهر بر پايان بمب سازي اتمي نظام زدند؛  پس بحث جدی‌ حول آثار برجام است، و آثار برجام، يعني تاثير شکست يك استراتژي و خطی است که صاحب آن خامنه‌ای بوده است و اين سايه برجام است كه روي انتخابات سايه انداخته است. از اين هر مساله  و زد و خوردي كه در ارتباط با برجام در درون نظام صورت مي گيرد؛ به صورت مساله انتخابات يعني خامنه اي و ولايتش بر مي خورد. يعني الان ديگر دعواي جدي بر سر برجام نيست بلكه همه دعوا روي انتخابات متمركز شده است

 ابعاد بحران در درون نظام و ارتباط آن با خامنه اي

طبعا هيچ زمانی نبوده است که اين نظام بحراني نداشته باشد؛ چون این یک نظام ضد تاريخي است؛ پس خواه و ناخواه  همیشه در بحران بوده است؛ لذا همواره در يك بحران و بن‌بست تاریخی قرار دارد. ولي الان صحبت از بحران هاي مادي و نقد بر روي زمين است كه بر تمام دست و پاي نظام پيچيده است. صحبت از بحران و بن‌بست هاي روز نظام و یک برنامه و استراتژی شکست خورده است؛ يعني صحبت از  شکستی است که اتفاق افتاده است. و  هر دو جناح اين نظام هم به این شکست اذعان دارند؛ پس صورت مسأله، به این شکست و مسئول این شکست؛ يعني  شخص خامنه اي و ولايتش برمی‌گردد. به عبارت روشنتر، نقطه كانوني جنگ باند هاي نظام در پسا شكست هاي استراتژيك و هزاران بحران روي هم تلبنار شده در نظام؛  روي صاحب و راهبر اين شكست ها يعني خامنه اي متمركز است يعني مختصات كنوني نظام به اين صورت است كه ميخ عمود نظام يعني تنها ستون ميله چادر نظام تبديل به صورت مساله شده است و اگر اين تئوري و حرف درست باشد؛ خود جان كلام است و گوياي وضعيت كل نظام و همان شرايط حساسي است كه بيش از همه سران نظام را به وحشت انداخته است

 چرا  خامنه اي صورت مساله است

خامنه‌ای به صورت قطع  همه ارکان قدرت را در دست دارد؛ در تعادل قواي بين دو جناح نظام؛ مگر وضعیت و قدرت خامنه‌ای با روحانی ـ رفسنجاني  قابل مقایسه است

دقيقا قدرت و تمام ارکانهاي قدرت، درنظام ولايت دست ولي امر نظام ولايت يعني دست خامنه‌ای است و در اين نبايد تردديدي داشت  اگر كمي دقت شود صورت مساله به روشني قابل فهم مي شود؛ يعني درست به همين علت كه همه ارکان قدرت و سیاست گذاری های کلان، دست خامنه‌ای بوده  و خامنه اي همه آنها را هدايت و كاناليزه كرده است؛ خلاصه اين كشتي را برده و برده و در باتلاق فرونشانده و  در نهايت به شكست ختم شده است؛ بايد پاي تاوان و غرامت آن بيايد. يعني بي هيچ برو و برگردي و به حق، همه  او را مسئول شکست هاي نظام مي دانند و هر كس كه در هر مختصاتي قرار دارد از خامنه اي جواب مي خواهد.  اگر خامنه‌ای در یک موقعیت پیروزمند از اين داستان بيرون مي آمد كه ديگر صورت مساله اي به نام خامنه اي مطرح نبود و مي توانست با قدرت كامل همه موانع را جارو كند؛ خلاصه چون به صورت مطلق ريش و قيچي اين نظام از الف تا ي دست خامنه اي بوده و حالا اين خط و استراتژي شكست خورده و در گل نشسته است؛ خواه و ناخواه صورت مساله مي رود روي كسي كه عامل اصلي شكست بوده است و اين يك قانون عام است؛ وقتي يك باشگاه ورزشي يا يك شركت معمولي به صورت تسلسلي با شكست مواجه مي شود؛ به صورت طبيعي، همه سراغ ليدر، مربي و مدير ... آنجا مي روند و او را مورد مواخذه و در نهايت به سمت جراحي و حذف مي كشانند


آيا خامنه اي توان عبور از اين بحران را دارد

با نگاهي به گذشته شايد بتوان گفت كه به رغم هر وضعيتي كه وجود دارد ولي خامنه اي مارخورده و افعي شده ايست كه مي تواند اين بار هم «بحران» را «مهار» كند. خامنه‌ای می‌تواند مثل دوره خاتمی که بازی کرد و نهایتاً احمدی‌نژاد را آورد، با اهرم‌هایی که در دست دارد، همين بحرانها را نيز بر سر باند رقیب بشکند

قطعاً خامنه‌ای، به‌خصوص در اوضاع و احوال انتخابات، هیچ مشغله‌ای جز خراب کردن بحرانهای سیاسی ـ اقتصادي و اجتماعي ‌ نظام  بر سر باند رقیب را ندارد؛ ولی مسأله این است که آخر دوره خاتمی در سال 84 بود؛ الآن ما در سال 94 هستیم. در فاصله این 10سال، خامنه‌ای فرصت های خاصی داشته و از همان فرصتها استفاده کرده تا توانسته بحران را در درون نظام روی سر باند رقیبش خراب کند و كرده است و از قدرت و امكانات و فرصت هايي كه داشته است ماكزيمم بهره را طي اين مدت برده است به عنوان مثال در جنگ عراق؛ آمریکا تمام نتایج آن جنگ را در کیسه خامنه‌ای ریخت و خامنه  اي از  اين فرصت براي خودش و بقاي نظامش استفاده كرد.. در جنگ افغانستان هم همین‌طور شد ولي الان، وضعیت کیفاً متفاوت است يعني خامنه اي اگر تا به الان سرپا مانده است و اگر توانسته دماغش را از گل و لاي ريخته بر سر و روي نظام بيرون نگهدارد و نفس بكشد؛ دقيقا به خاطر استفاده از فرصت هايي بوده كه برايش فراهم شده است؛ به دليل استفاده از اهرم هايي قدرتي بود كه از آنها استفاده كرده است ولي بحث الان اين است كه دوران اين «مفت خوري» ها  و «اولدوروم و بلدوروم» ها تمام شده است

همین وقایع سفارت گيري عربستان با ما حرف مي زند. خامنه‌ای دستور سفارت‌گیری داد. خیلی هم واضح بود که تا آنجایی که به دعوای انتخاباتی برمی‌گشت، می‌خواست آن را روی سر روحانی خراب کند. بي هيچ ترديد همه اين را مي دانند که در درون این نظام، تنها نقطه‌ای که می‌تواند دستور سفارت‌گیری بدهد، شخص خامنه‌ای است و او این دستور را داده بود

اما به‌دلیل تفاوت شرایط -هم در درون نظام و هم در منطقه و هم در سطح بین‌المللی در موقعیت سراشیبی که این نظام در آن قرار دارد، به سرعت و در ظرف چند روز، کار به جایی رسید که سرتاپای نظام، از جمله سپاه تهران که خودشان عامل اجرایی قضایا بودند، شروع به اظهار ندامت و پشیمانی کرده و گفتند‌که اشتباه کردیم و ما اصلاً فکرش را هم نکرده بودیم که این جوری می‌شود و اينكه عاملان آن را دستگیر می‌کنیم و یعنی درست است که باند رقیب را مفتضح کرد، ولی کل نظام خراب شد و تاوان این شکست را خود خامنه‌ای و نیروهایش می‌دهند. بنابراین شرایط با گذشته و  سال 84 متفاوت است. الان در دوراني به سر مي بريم كه هر سنگي كه در آسمان ايران بلند مي شود، خواه و ناخواه به كَلّه ولي فقيه مي خورد

 خامنه اي و حذف رقيب

براساس نقشه راه كلي خامنه اي در انتخابات، اولين و مهم ترين گام در شرايط كنوني حذف رفسنجاني و افراد باند او قبل از رسيدن به صندوق مي باشد. چرا كه هرچه كش بدهد، هرچه تاخير كند، بايد ضرر بيشتري بدهد بنابراين تمام علائم مادي نيز نشان می‌دهد که خامنه اي به وسيله اهرم‌های اجرایی مانند شورای نگهبان دارد به سمت حذف حسن خمینی و رفسنجانی حرکت می‌کند، جنتی نيز به صراحت گفت كه ما نیاز به حذف و قلع و قمع طرف مقابل داریم. حال سوال اين نيست كه مي خواهد يا نمي خواهد بلكه سوال اين است كه  خامنه اي مي تواند رقيبانش را حذف كند يا نمي تواند

خامنه اي اگر در موقعيت سال 84 بود، به راحتي مي توانستيم بگويم بله مي تواند حذف كند ولي الان  به‌دلیل تفاوت شرایط با سال 84 و حتی سالهای بعد و شکست هایی که خامنه‌ای در این دوران خورده است؛  در تعادل درونی نظام تنزل پيدا كرده است، هر تيغي كه بخواهد روي رفسنجاني يا حسن خميني بكشد، بايد انواع حساب و كتاب ها را بكند، خلاصه بايد معادلات چند مجهولي حل كند و حساب انواع احتمالات را كرده و آماده ريسك هاي سخت و خطرناك باشد

به عنوان مثال در مورد حسن خمینی كه قطعا يك مهره بسا سبك تر از رفسنجاني است؛، تناقضاتی در مواضع شورای نگهبان و باند خامنه‌ای وجود دارد. اول گفتند او در امتحان شرکت نکرده در نتیجه به صورت قانوني حذف  است؛ بعد یک نفر از شورای نگهبان آمد و گفت که ممکن است کسی شرکت نکند ولی ما صلاحيت او را تاييد كنیم. و تا امروز همه دارند مزه مزه مي كنند و  تلو‌تلو می‌خورند و هنوز تصميم روشني نگرفته اند

آيا سناريوي حذف رفسنجاني در سال 92  توسط خامنه اي قابل تكرار است

مساله حذف؛ وقتي به رفسنجانی مي رسد ديگر كيفيت عوض مي كند، اگر ‌چه  صد روي صد  قصد حذف او را دارند، ولی نمی‌توانند این کار را بدون ريسك هاي بالا و تصميم به خطر براي نظام،  پيش ببرند. در يك كلام حذف رفسنجانی، برای خامنه‌ای کار بسیار مشکلی است

حالا هم شايد گفته شود كه در سال 92 حذف کرد پس الان هم مي كند و آب از آب هم تكان نمي خورد؛ حداكثر لپ پر هايي هست كه مي آيد و مي رود و تمام مي شود؛ خلاصه اين قدر شلوغش نكنيد و «خامنه اي» را از «عواقب» حذف نترسانيد، او خود «گرگ» باران ديده است و كسي نيست كه جايي بخوابد كه آب زيرش برود. بعد هم كه طرف حساب، رفسنجاني است كه سالها با يك پِخ جازده؛ اين بار هم كه چوب خامنه اي خوب و درست و حسابي كه بالا برود، دنده عقب؛ مي رود و مي رود و ساكت مي شود

حذف رفسنجاني سخت و دشوار است؛ چون

اولاً؛ در سال 92 که رفسنجانی را در آن حذف کرد موضوع  ریاست‌جمهوری بود كه با خبرگان متفاوت است. آنجا یکسری بهانه‌ها مثل این‌که 80سالش است و ... آوردند و الان هيچ بهانه اي براي حذف وي ندارند

ثانیاً، در همان‌جا هم كه  بالاخره حذف کردند، ولی باز از طرف دیگر، روحانی بیرون زد و مهندسی خامنه‌ای شکست خورد

ثالثا؛ جایگاه رفسنجانی در خبرگان ترديد بردار نيست چرا كه وي از اول در خبرگان بوده است و  ریاست خبرگانی که خامنه‌ای را به رهبری رسانده است با او بوده است و اساساً کارگردان و عامل انتخاب رهبری خامنه‌ای در خبرگان با او بوده است, بنابراين حذف وي از خبرگان يك مساله ساده اي نيست

رابعا؛ الان تمام حملات و زمینه‌سازی هایی که همین شورای نگهبان و خود خامنه‌ای برای حذف رقبا می‌کند از نظر سیاسی روی فتنه می‌چرخد و اين که رفسنجاني، چون در فتنه شرکت داشته؛ پس صلاحیت ندارد. اما همين استدلال‌ نيز در ارتباط با رفسنجاني كم رنگ مي شود چرا كه  بعد از آن فتنه، خود خامنه‌ای رفسنجانی را به‌عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب کرده است

خامسا؛ خامنه اي تنها به يك دليل مي تواند رفسنجاني را در خبرگان حذف كند و آن هم تصميم به خود زني و زدن به ريشه خود است چرا كه موقعیت خامنه اي مدیون و ناشی از تلاشي بود كه رفسنجاني در خبرگان براي رسيدن وي به چنين منصبي كرده بود

بنابراين؛ خامنه اي در مورد این مسأله باید خیلی فکر بکند و اگر فرض هم چنین اشتباهی بکند، آن ‌وقت عوارض دیگری برای خودش دارد که کل نظام و ولایت خودش را دچار تنش هاي عجیب و غریبی می‌کند. به همین خاطر گرچه که در چنین بن‌بست و بحرانی كه خامنه اي گير كرده است؛ هر خطا و اشتباهی محتمل است ولي به نظر نمي رسد كه  خامنه‌ای، چنین اشتباهی بکند

 نتيجه

آنچه كه بيش از همه به چشم مي خورد؛ بن بستي است كه خامنه اي در آن قرار دارد. خامنه اي هم يك عنصر عادي در اين نظام نيست؛ بلكه عمود خيمه نظام است و هر بالا و پاييني  و هر تنشي حول خامنه اي؛ به صورت مستقيم به تنش در كليت نظام ختم مي شود. خط و استراتژي خامنه اي به گل نشسته است و حالا در مركز سيبل انتخابات بايد آماده پذيرش هر نوع تيري باشد كه به سويش پرتاب مي شود؛ آيا مي تواند جان سالم به در برد

0 comments:

Post a Comment

Loading